دمکراتهای متحد ایرانی

29 Dezember 2009

ابراز وحشت پاسدار لاريجانى از قيام عظيم عاشورا

مردم تهران براي ساعتها كنترل خيابانها را به دست گرفتند
مردم تهران براي ساعتها كنترل خيابانها را به دست گرفتند
پاسدار لاريجانى رئيس مجلس ارتجاع امروز در حالى كه سعى مىكرد وحشت خود را از قيام عظيم عاشوراى مردم ايران در زير خط و نشان كشيدن بپوشاند، گفت:

ما در دفاع از ولايتفقيه تا پاى جان ايستادهايم. (شعار اللهاكبر مرگ بر ضد ولايتفقيه، مرگ بر آمريكا، مرگ بر منافقين مزدور… ) و با هيچكس مماشات نخواهيم كرد. مجلس شوراى اسلامى از مسئولين امنيتى دولت اعم از وزارت كشور و اطلاعات و قوه قضاييه مىخواهد اين گونه افراد هتاك نسبت به ساحت دين را دستگير و با چنين افراد ضدانقلابى بدون هيچ ملاحظه اشد مجازات را جارى نمايند. (شعار مرگ بر منافقين) اميدوارم همه اين وقايع و حقايق حضرات معترض را به خود بياورد و توجه نمايند بهخاطر برخى مجادلات سياسى با برادران انقلابى خود يكباره همسفر يك عده ضدانقلاب ضد دين نشوند.

پاسدار رضايى از ميزان خشم مردم نسبت به مزدوران رژيم ابراز وحشت كرد

 
وحشت مزدوران رژيم از خشم مردم
وحشت مزدوران رژيم از خشم مردم
سايت محسن رضايى سركرده پيشين سپاه پاسداران به خشم و تهاجم مردم نسبت به مزدوران بسيجى و نيروى انتظامى اذعان كرد و با ابراز وحشت از خشم مردم، نوشت:
ـ در حوالى خيابان آذربايجان در يکى از کوچه‌ها، تعدادى از افراد، چند نفر از بسيجى‌ها و بچههاى نيروى انتظامى را محاصره کرده بودند و کتک مى‌زدند. معلوم نبود که ضاربان از اغتشاشگران بودند و يا از مردم همان محله!
سايت پاسدار رضايى در ادامه نوشت: ـ جبهه اغتشاشگران که با توجه به تعدد گروههاى چند نفره، شمارشان قابل تخمين درست نبود، انواع وسائل هجومى از سنگ و پاره آجر گرفته تا وسائل آهنى را با خود آورده بودند.

آخوند مكارم، نسبت به تعميق و گسترش قيام سراسرى، ابراز وحشت كرد

قيام عاشوراي  تهران, آتشي به خرمن حكومت آخوندي
قيام عاشوراي تهران, آتشي به خرمن حكومت آخوندي
آخوند مکارم شيرازى از مراجع حكومتى با وحشتزدگى و نگرانى از قيام مردم در روز عاشوراى حسينى گفت: انتظار ما اين است که اولاً تمام جناحهاى سياسى معتقد به نظام اسلامى اين ساختار شکنى و هتک احترام را تقبيح و محکوم کنند و ثانياً بيش از اين بر طبل اختلاف نکوبند، زيرا دشمن در کمين نشسته و سلاح خود را تيز کرده و پيوسته تهديد مىکند و هر درگيرى رخ دهد فرياد شادى سر مىدهند، آيا عقل اجازه مىدهد دشمن را شاد کنيم؟
آخوند مكارم شيرازى افزود: اطلاعات موثق و دقيقى به ما رسيده که آنها، جدايى حکومت را از اسلام تبليغ مىکنند.
از دولتمردان نيز انتظار داريم در برنامه‌هاى خود بيشتر دقت کنند و بهانه به دست مخالفان نظام در داخل و خارج ندهند. خداوند همه را به راه راست هدايت فرمايد.

27 Dezember 2009

در تهران میلیونها نفر از مردم به خیابانها سرازیر شدهاند

 
تظاهرات مرد م تهران- آرشيو
تظاهرات مرد م تهران- آرشيو
بنابه گزارشات رسیده ،در تمامی نقاط تهران مردم به خیابانها آمدهاند و میشود گفت که میلیونها نفر از مردم به خیابانها سرازیر شدهاند از شمال تا جنوب تهران و از شرق تا غرب تهران مردم در حال سر دادن شعارهايى بر عليه رژيم آخوندى و خامنهاى مىباشند. در حال حاضر مردم در خیابان آزادی، میدان انقلاب، میدان فردوسی، میدان آزادی، تقاطع اسکندری- وصال شیرازی، خیابان سمیه، بازار، میدان حر، میدان امام حسین و سایر نقاط در خیابانها هستند و علیه شخص خامنهای جنايتكارشعار میدهند.

مردم شعارمى دهند: این ماه ماه خونه سید علی سرنگونه /مرگ بر دیکتاتور/ ما اهل کوفه نستیم پشت یزید بیستیم/ تجاوز جنایت مرگ بر این ولایت / زندانی سیاسی آزاد باید گردد/ دیکتاتور بدونه به زودى سرنگونه و مرگ بر خامنهای
مردم براى جلوگيرى از يورش مزدوران رژيم يك اتوبوس شركت واحد را در تقاطع اسکندری – وصال شیرازی متوقف کردند و خیابان را بستهاند تا مانع یورش مزدوران موتورسوار شوند. در نقاط مختلف صدای تیراندازی به گوش میرسد.

در تظاهرات امروز از تمامی اقشار مردم شرکت کردهاند حتی تعدادی از نیروهای نظامی مخالف رژیم و كودكان نيز شركت دارند. نیروهای سرکوبگر ولیفقیه به مردم یورش میبرند ولی عملا کنترل شهر را از دست دادهاند و قادر به انجام کاری نیستند خیلی از آنها روحیه خود را باختند و وحشت از مردم در آنها عیان است.

نيروهاى جنايتكار خامنهاى به روى مردم آتش گشوده و حداقل سه نفر را به شهادت رساندند

درگيريهاي خونين مردم با نيروهاي جنايتكار-  آرشيو
درگيريهاي خونين مردم با نيروهاي جنايتكار- آرشيو
بر اساس گزارشهاى رسيده، شمارى از مردم بر اثر آتش مأموران سركوبگر به شهادت رسيدند.
تلويزيون بى.بى.سى جهانى شمار كشته شدگان را سه نفر اعلام كرده است.

26 Dezember 2009

در تاسوعاى حسينى، مردم سراسر ايران با شعار «اين ماه ماه خونه يزيد سرنگونه» به نبرد با يزيد زمانه شتافتند

قيام سراسري مردم  ايران
قيام سراسري مردم ايران
امروز در تاسوعاى حسينى ارزشهاى قيام عاشورا در سراسر ايران شكفت و در ابعادى ميليونى با طنين يكپارچه «اين ماه ماه خونه يزيد سرنگونه» يك فراز مهم در قيام سراسرى مردم ايران را به ثبت رساند.
در قيام تاسوعاى حسينى، ميليونها ايرانى در سراسر تهران و اصفهان، تبريز، کرمانشاه، قم، مشهد، نجف آباد، اهواز و بسيارى شهرهاى ديگر به خيابانها آمدند و چه با خروش عليه ديكتاتورى ننگين ولايتفقيه و چه با تمرد از دستورات دستگاه سركوب فرسوده آخوندى مبنى بر خوددارى از برگزارى عزادارى، خشم و نفرت خود را عليه فاشيسم مذهبى فرياد كردند:
اين ماه ماه خونه خامنهاى سرنگونه
رهبر ما قاتله ولايتش باطله
مرگ بر ديكتاتور،
يا حجت ابن الحسن ريشه ظلمو بكن
«ابوالفضل علمدار برس به داد ايران»
مرگ بر اصل ولايتفقيه
تحجر جنايت دو پايه ولايت
ما اهل كوفه نيستيم پشت يزيد بايستيم و
تجاوز توى زندان اين هم بود توى قران؟
هاله نور رو ديدى تجاوز را نديدى؟
از صبح امروز ميادين و خيابانها در سراسر تهران از جمله ميدانهاى انقلاب، فردوسى، رضاييهاى شهيد، توحيد و امام حسين و خيابانهاى انقلاب، آزادى، ولى عصر، ستارخان، دريان نو، تقاطع فلسطين و خيابانهاى اطراف آنها صحنه درگيريهاى گسترده مردم با مأموران سركوبگر بود.
درگيريها از پل چوبى هنگامى آغاز شد كه انبوه جمعيت از ميدان امام حسين به سمت ميدان انقلاب در حركت بودند. مأموران وحشى با باتون و گاز اشكآور به مردم حمله كردند. مردم در مقابل حملههاى مقاومت كردند و با كنار زدن مزدوران راه خود را به سمت ميدان انقلاب باز نمودند تا از آن‌جا به سمت ميدان آزادى پيش بروند. در اين رويارويىها جوانان به ويژه زنان و دختران نقش برجستهيى داشتند. گزارشهاى متعدد شاهدان حاكى از اين بود كه در صحنههاى مختلف زنان جلودار و آغاز كننده حركت بودند.

از حوالى ساعت1بعدازظهر نيروهاى سركوبگر اقدام به شليك هوايى كردند و بر شدت حملههاى افزودند. براساس برخى گزارشها چندين نفربر زرهى در چهار راه ولىعصر تهران مستقر كردند. مزدوران رژيم قساوت را به آن‌جا رساندند كه با موتور سيكلت به روى مردم رفتند و مأموران لباس شخصى با انواع سلاحهاى سرد از جمله چماق و زنجير مردم را مورد ضرب و جرح قرار مىدادند. در اين حملههاى زنان و دختران آماج بيشترين وحشى گرى بودند.
متقابلاًًًًً مردم به ويژه جوانان با استفاده از تاكتيك جنگ و گريز به رويارويى پرداختند و درگيريها شدت بيشترى گرفت و به مناطق دورترى گسترش يافت.
جوانان خشمگين در خيابان وليعصر چندين بانك و خودرو نيروى انتظامى را مورد حمله قرار دادند و تخريب كردند و يكى از خودروهاى مأموران انتظامى را به آتش كشيدند.
قابل توجه اين كه برخلاف همه سالهاى گذشته كه هيأتهاى عزادارى و دستجات ابتدا در مساجد و تكايا اجتماع مىكردند و از آن‌جا به راهپيمايى مىپرداختند امروز بهطور غيرمنتظرهيى يكباره خيابانها پر از جمعيت شد و هم‌چون سيل خروشان به حركت درآمدند. به اين ترتيب عزادارى و قيام عليه رژيم آخوندى در هم آميخت و زمين را زير پاى ولىفقيه ارتجاع به لرزه درآورد.

ابعاد شركت مردم در اين قيام به حدى بود كه حتى در داخل اتوبوسها مردمى شعار سر مىدادند و با استعانت از ياد و نام سيدالشهدا و ابوالفضل علمدار خشم و انزجار خود را عليه خامنهاى جنايتكار ابراز مىكردند.
خبر قيام سراسرى مردم ايران در تاسوعاى حسينى در رأس اخبار رسانههاى جهان قرار گرفت.

تظاهرات گسترده مردم در نقاط مختلف تهران، اصفهان، تبريز، كرمانشاه و اهواز ادامه دارد


تظاهرات ضد حكومتي مردم تهران- آرشيو
تظاهرات ضد حكومتي مردم تهران- آرشيو
بنابه گزارشهاى دريافتى درگيرى بين تظاهر كنندگان و مأموران جنايتكار نيروى انتظامى در ميدانهاى انقلاب، فردسى، امام حسين و هفت تير هم‌چنان با شدت ادامه دارد
مردم در حوالى ميدان انقلاب از جمله شعار مىدهند، اين ماه ماه خون است، سيد على سرنگون است /مرگ بر اصل ولايتفقيه/ توپ تانک بسيجى ديگر اثر ندارد.
بنابه خبر ديگرى ولىفقيه وحشت زده ارتجاع نيروهاى زيادى را در اطراف خانهاش مستقر كرده تا در صورت حركت مردم، به آن سمت، از او حفاظت كنند.
گزارشهاى دريافتى حاكى است، شهرهاى اصفهان، تبريز، کرمانشاه و اهواز نيز شاهد تظاهرات و درگيريهاى گسترده مردم با مأموران سركوبگر است و طنين شعارهاى مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر خامنهاى به گوش مىرسد.
تلويزيون العربيه گزارش داد به پاسداران سه روز آمادهباش كامل براى مواجه با وضعيتهاى اضطرارى در تهران، اصفهان، قم نجف آباد، مشهد و شمار ديگرى از شهرها داده شده است.
پاسدار اسماعيل احمدى مقدم، سركرده نيروى انتظامى رژيم، امروز مردم را تهديد به سركوب شديد كرده و گفته است: «آن‌جايى که اين اغتشاشات به تخريب و آشوب کشيده شود، با قاطعيت برخورد خواهد شد».

العربيه: در تهران، اصفهان، مشهد، قم و نجف آباد وضعيت فوقالعاده اعلام شد

 
آرايش نیروهای یزید،ظهر تاسوعا در تهران
آرايش نیروهای یزید،ظهر تاسوعا در تهران
تلويزيزيون العربيه گفت: درگيريهاى سنگين در ايران جريان دارد و مقامهاى وضعيت فوقالعاده اعلام كردند. در تهران، اصفهان، مشهد، قم و نجف آباد وضعيت فوقالعاده اعلام شد. نيروهاى پليس براى متفرق كردن تظاهر كنندگان از خشونت شديد استفاده مىكنند. در تهران درگيرى سنگينى در خيابان انقلاب بين نيروهاى بسيج و مخالفين ادامه دارد. در ميدان امام حسين در تهران درگيرى سنگينى بين مردم و نيروهاى امنيتى در جريان است. درگيريهاى تهران به مناطق ولىعصر و فردوسى نيز كشيده شد.

تلويزيون العربيه در گزارشى ديگرى از ايران گفت: سپاه پاسداران در ايران به مدت سه روز وضعيت فوقالعاده اعلام كرد. نيروهاى پليس براى متفرق كردن تظاهر كنندگان از گاز اشكآور استفاده كردند. نيروهاى امنيتى ويژه در مناطق مختلف تهران گسترش يافتند.
العربيه هم‌چنين گفت: در تهران درگيرى شديدى بين طرفداران آيتالله منتظرى و نيروهاى پليس در جريان است.

سيل خروشان جمعيت تهران به سمت ميدان آزادى در حال درگيرى و پيشروى هستند

ستاد اجتماعى مجاهدين در داخل كشور:
تظاهرات مردم تهران- آرشيو
تظاهرات مردم تهران- آرشيو
براساس گزارش ستاد اجتماعى مجاهدين در داخل كشور، انبوه جمعيت در مسير انقلاب ـ آزادى بهپيش مىروند و در حالى كه با مأموران سركوبگر به شدت درگير هستند، قصد دارند خود را بهميدان آزادى برسانند.
مردم از جمله شعار مىدهند «يا حجت ابن الحسن ريشه ظلمو بكن» و «ابوالفضل علمدار برس به داد ايران»
مأموران يگان ويژه انتظامى با قساوت تمام مردم بهخصوص زنان و دختران را مورد حمله قرار مىدهند، اما كارى ازپيش نمىبرند و با سيل خروشان جمعيت نمىتوانند كارى بكنند.
گزارش ديگر حاكى است كه ميدان فرودوسى و خيابانهاى اطراف نيز مملو از جمعيت است و مزدوران بسيجى به شدت مردم را با زنجير و چماق مورد ضرب و جرح قرار مىدهند.

25 Dezember 2009

آخوند رئيسى، از مزدوران لباس شخصى و بسيجى تمجيد كرد

اعدام درسيرجان
اعدام درسيرجان
آخوند رئيسى معاون اول قوه قضاييه رژيم، از مزدوران لباس شخصى و بسيجى بهخاطر سركوب مردم تمجيد كرد و خواستار ناامن كردن جامعه توسط اين مزدوران شد.

به گزارش خبرگزارى ايلنا، آخوند رئيسى، عضو كميته مرگ در قتلعام زندانيان مجاهد و مبارز در سال 67، در پاسخ به سوالى در مورد نقش لباسى شخصيها در سركوب مردم، تلويحا گفت كه لباس شخصيها همان مزدوران بسجى هستند. وى گفت: «بسيج يک سازمان رسمى، قانونى و چارچوب‌دار است که با نام و تحت پوشش بسيج اقداماتى كرده و در چارچوب قانون فعاليت مى‌کند».
معاون اول قوه قضاييه ديكتاتورى آخوندى در مورد نقش سركوبگرانه مزدوران بسيجى و لباس شخصى و تقسيم كار آنها افزود: اين نيرو نقش مهمى در ايجاد امنيت دارد و براى جلوگيرى از ناهماهنگى در حوادث مختلف تقسيم کار صورت مى‌گيرد که اين تقسيم کار در شوراى تامين استان انجام مى‌شود.

در اين جلسات مشخص مى‌شود که کجا پليس باشد و کجا بسيج به کمک پليس مى‌آيد که در برخى ميدانها بايد مشخص شود که فرماندهى به چه بخشى است».

آخوند رئيسى در بخش ديگرى از اظهارات خود، غيض و كينه خود را نسبت به اقدام شجاعانه مردم سيرجان براى نجات جان دو زندانى در حال اعدام نشان داد و گفت: «حکم دو محکوم در حال اجرا بود که با سوءاستفاده از غفلت ماموران اين حادثه پيش آمد و دو محکوم متوارى شده که البته دستگير شدند»
اين دژخيم تهديد كرد كه حتماً كسانى كه موجب فرار آنها شدهاند مجازات خواهند شد.

ايادى دژخيم ولىفقيه ارتجاع، به زندانيان بىدفاع گوهردشت يورش بردند

 
زندان گوهر دشت
زندان گوهر دشت
بر اساس گزارش رسيده از بند يك زندان گوهر دشت كرج، دژخيمان با رها كردن سگهاى وحشى و ضربات باتون زندانيان را مورد يورش وحشيانه قرار دادند كه منجر به مجروح شدن تعدادى از زندانيان بىدفاع گرديد.
براساس همين گزارش؛ روز پنجشنبه 50تن ازدژخيمان گارد زندان همراه با ساير شكنجهگران به سركردگى اصغرسميعى نژاد همراه با شگنجهگران بند 1 معروف به بند آخر خطيها اين يورش وحشيانه را انجام دادند
آنان زندانيان را به سالن هواخورى منتقل کردند و به مدت 2ساعت در سرماى شديد زمستان نگهداشتند. زندانيان از داشتن پوشش کافى محروم بودند و تعدادى از آنان نيز سخت بيمار بودند، در اين مدت حق استفاده از سرويسهاى بهداشتى را نداشتند و تعدادى از زندانيان که سخت بيمار بودند در آن شرايط غيرانسانى قرار داده شدند. بهروز جاويد تهرانى زندانى سياسى در اين بند باساير زندانيان مورد اين يورش وحشيانه و ضدانسانى قرار گرفت.
اين يورش به دستور على حاج کاظم و على محمدى رئيس و معاون زندان و با نظارت کرمانى و فرجى رئيس و معاون اطلاعات زندان گوهردشت کرج صورت گرفت.

24 Dezember 2009

فورى - حمله وحشيانه ماموران سركوبگر به تجمع مردم در ميدان توپخانه تهران

|
تجمع مردم براي بزرگداشت آقاي منتظري
تجمع مردم براي بزرگداشت آقاي منتظري
ازساعت 1330 امروز پنجشنبه مردم براى برگزارى مراسم براى آيتالله منتظرى به سمت ميدان توپخانه حركت كردند. درساعت 1545 مردم درحال تجمع بودند كه نيروهاى وحشى انتظامى به مردم حمله كرده و چند دختر جوان و يك خانم مسن را دستگير كردند. نيروهاى سركوبگر به شدت مردم را كتك مىزنند. رژيم در وحشت از تجمع مردم ما به ازاى يك نفر از مردم دوالى سه نفر مأمور بسيج كرده است. ماموران وحشى رژيم در محل ايستادهاند و جلوى مردم را مىگيرند كه تجمعى شكل نگيرد.
مردم با شعار مرگ برخامنهاى و زندانى سياسى آزاد بايد گردد و مرگ برديكتاتور به تجمع خود ادامه مىدهند.

آخوند روحانى از راديكاليزه شدن قيام قالب تهى كرد

آخوند حسن روحاني
آخوند حسن روحاني
آخوند حسن روحانى دبير پيشين شوراى عالى امنيت رژيم از رادكاليزه شدن قيام سراسرى مردم ايران ابراز نگرانى و تأسف كرد.
وى كه اظهاراتش در روزنامه حكومتى آفتاب يزد درج شده گفت: متاسفانه جامعه ما امروز در حال راديكاليزه شدن است. افراطيون دو قطب روبه‌روى هم قرار گرفته‌اند كه همين امر وارد خانواده نيز شده است. عين اين داستان در سالهاى اول انقلاب نيز وجود داشت كه با عبور از آن سـال‌هـا كـاهـش يـافـت و متاسفانه امروز مجددا به وجود آمده است.

تظاهرات در نجف آباد با شعارهاى ضدحكومتى به اوج رسيد

تظاهرات گسترده مردم در جريان تشييع جنازه آيت الله منتظري- قم
تظاهرات گسترده مردم در جريان تشييع جنازه آيت الله منتظري- قم
براساس گزارشهاى تكميلى روز گذشته در گردهمايى كه در حسينيه اعظم شهر نجف آباد برگزار شد، مردم شعار مىدادند: اين ماه ماه خون است، يزيد سرنگون است، مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر و سيد على شعارشون، تجاوز افتخارشون
مردم خشمگين كه با ممانعت و اقدامات سركوبگرانه مزدوران بسيجى و امنيتى روبهرو بودند هم‌چنين شعار مىدادند: بسيج جنايت مىکند، رهبر حمايت مىکند و ما نوه کورش ايم، ديکتاتورا مىکشيم
در اين مراسم كه براى بزرگداشت آقاى منتظرى و با حضور بستگان و نزديكان وى برگزار شد، نيروهاى لباس شخصى به جمعيت حمله كردند و قصد داشتند طاهرى امام جمعه سابق اصفهان را نيز كتك بزنند اما مقاومت جمعيت باعث ناكامى آنان شد.
در اين مراسم كه به درگيريهاى گسترده ميان مردم و مزدوران رژيم كشيده شده بود طنين شعارها عليه ولىفقيه طلسم شكسته بىوقفه ادامه داشت.

18 Dezember 2009

بازتاب گسترده وقایع اشرف در رسانه های خبری جهان

از بامداد سه شنبه خبرگزاری فرانسه در دستور خبری خاطرنشان کرد وقایع اشرف سومین خبر مهم خاورمیانه است.  قبل ازظهر سه شنبه با حضورانبوه خبرنگاران که درپی تحریم یک ساله مطبوعاتی، به ا شرف وارشدند،  موج بازتابهای خبری رخدادهای اشرف روبه افزایش گذاشت. اغلب رسانه های عراق و  دیگر کشورهای منطقه وجهان به انتشار گزارشهای پی درپی پرداختند.
خبرگزاریهای بین المللی رویتر، آسوشیتدپرس، فرانسه، یونایتدپرس، خبرگزاریهای کشورهای مختلف، شبکه های مختلف تلویزیونی درعراق، تلویزیونهای الجزیره، الحره، العربیه، سی ان ان ، بی بی سی،
 تلویزیونها و رادیوهای مختلف درفرانسه ودیگرکشورهای اروپا و هم چنین رسانه های سایر نقاط جهان گزارشهای متعددی از رخدادهای اشرف منعکس کردند.
تلویزیون سی ان ان چند گزارش دراین باره مخابره کرد که توجه شما را به گزیده یی از آنها جلب می کنیم:

« مجری: در حالی که دولت عراق درگیر بمبگذاریهای هماهنگ شده روز سه شنبه بود, درگیر مسئله مخالفین ایرانی نیز بود. بغداد بیانیه ای صادر کرد تا به بیش از ۳۰۰۰ مخالف در کمپ اشرف یادآوری کند که آنها باید تا آخر روز, آنجا را ترک کنند. آیشا سیسی گزارش می کند.
آیشا سیسی, خبرنگار از اشرف: یک نظر نادر به کمپ اشرف در عراق, محل سکونت سازمان مجاهدین خلق ایران که خود را گروه اپوزیسیون ایران توصیف می کند که در پی تغییر دمکراتیک در وطنشان هستند. خیلی از این افراد , از اوایل سالهای ۱۹۸۰ در اینجا زندگی می کرده اند. آنها بعد از اینکه با رهبران رژیم اسلامی در ایران به مخالفت برخواستند, در دوران صدام حسین در عراق پناهندگی داشتند و بعد از جنگ هم تا ژانویه امسال, این کمپ توسط نیروهای آمریکایی حفاظت می شد, آنهم با وجود این که سازمان مجاهدین خلق ایران توسط آمریکا درلیست تروریستی بود.
اکنون این کمپ تحت کنترل عراق است و دولت می خواهد آنها را بیرون براند. مقامات عراقی رسانه های داخلی و خارجی را دعوت کردند به اینجا بیایند تا شاهد جابجایی ساکنان اشرف به جای دیگری در عراق باشند ,جایی که نیروهای امنیتی مصمم بودند تا بطور قاطعی اوضاعش را در تمام مدت تحت کنترل داشته باشند. برای ساکنان این کمپ از جمله موسی عنصری , حضور رسانه ها , فرصتی بود که مستقیما با جهان صحبت کنند.
موسی عنصری, ساکن: نه, من اینجا را ترک نخواهم کرد. اینجا خانه من است و این حق من است که بمانم , من ۱۰ سال است که اینجا بوده ام, من اینجا را ساخته ام, و هر کاری کرده ام برای اینجا بوده و من می خواهم اینجا بمانم.
خبرنگار: بهزاد صفاری, مشاور حقوقی ساکنان کمپ اشرف می گوید ساکنان اشرف مایل هستند اینجا را ترک کنند و حتی به ایران برگردند, مشروط بر این که آنها یک تضمین هایی در زمینه حفاظت بین المللی و منع تعقیب دریافت کنند. او می گوید که تا به این نقطه, رژیم از دادن این تضمینها خودداری کرده است.
بهزاد صفاری, مشاور حقوقی: آنها آماده اند به کشورهای دیگری, به کشورهای اتحادیه اروپا بروند, اما نه به نقطه دیگری در داخل عراق, زیرا این به کشتار آنها منجر خواهد شد.
خبرنگار: مقامات عراقی که ما را سوار بر کامیونها و اتوبوسها کرده بودند, بدقت اطراف ما را در جریان این گشت و گذار در داخل کمپ کنترل می کردند. این کمپ نزدیک به ۶۰ کیلومتری شمال بغداد , محل سکونت ۳۴۰۰ ساکن است که ۱۰۰۰ تن از آنها زنان هستند. پلیس عراق با استفاده از بلند گو اعلام می کرد  مصمم هستند این کمپ را ببندند. در حالی که ما در حال تردد در خیابانها بودیم, آنها اعلامیه هایی را پخش می کردند که تنها همان پیام را داشت . برای مریم که در رشته دارو سازی بوده, این مکان برای او به معنای همه چیز است.
مریم ذوالجلالی, ساکن: اشرف مانند خانه من است, من از زمان کودکی در اینجا بوده ام. من, تا ۸ سالگی در اینجا بودم و بعد به سوئد رفتم و وقتی ۱۷ یا ۱۸ ساله بودم به اینجا برگشتم.
خبرنگار: همانطور که می بینید در پشت سر من, زنان بیرون آمده اند تا با خبرنگاران در اینجا صحبت کنند ( بقیه صحبت او در اینجا قطع می شود-م) زنان و آقایانی که من در اینجا با آنها صحبت کردم, همگی یک استدلال را پیش می کشند, می گویند که اینجا خانه آنها است. آنها بیم دارند که اگر مجبورشان کنند که به جایی مانند ایران بروند, با شکنجه و بدترین حوادث مواجه شوند, آنها سالیان پیش از ایران خارج شده اند. اما سرتیپ مسئول امنیت این کمپ, می گوید که این تنها, موضوع حق حاکمیت عراق است و این مخالفین ایرانی, اکنون, مهمانان ناخوانده هستند.
سرتیپ باسم حامد: اینجا خاک عراق است، بخشی از خاک عراق است، این برای نفری که در خاک عراق است، غیر ممکن است آنچه را که می خواهد را اعمال کند.
خبرنگار: تعدادی از ساکنین که ما با آنها صحبت کردیم اعتقاد دارندکه رژیم ایران به عراق فشار آورده است تا که کمپ را ببندد، و برخی نیز از آمریکا می خواهند مداخله کند، دولت اوباما پیش ازاین مشخص کرده است که این موضوعی عراقی است و آنها مداخله نخواهند کرد.
در ژوئیه گذشته زمانی که نیروهای عراقی با زور وارد کمپ شدند تا حضورامنیتی خود را تثبیت کنند، ۱۱ تن از ساکنان کشته شدند، در زمانی که رسانه ها در اشرف بودند، هیچ اخراج اجباری در کار نبود و اتوبوس های دولتی را که برای بردن ساکنان کمپ به محل جدیدشان آماده کرده بودند خالی ماندند.(فیلم خالی مینی بوس ها)
در حالی که هیچیک از طرفین مایل به تکان دادن پرچم سفید نبودند، وضعیت ممکن است برای مدت زیادی صلح آمیز باقی نماند.

تلویزیون سی.ان.ان، درگزارش دیگری از اشرف گفت :
موضوعات سیاسی ، امنیتی و خشونت، موضوعات بسیاری هستند که دولت عراق با آنها دست و پنجه نرم می کند، مشکل دیگری که دارد به کمپ اشرف در استان دیالی بر می گردد، این کمپی است که برای سالیان در آن جا قرار داشته، محل سکونت ایرانیان ناراضی که در سال ۱۹۸۵ تاسیس شده است و  حال دولت عراق از آنان می خواهد از آنجا بیرون بروند، خبرنگار ما عایشه سِسِی از این کمپ بازدید کرده است، او در حال حاضر بر روی گزارشی کار می کند، اما حتی ورود به کمپ برای عایشه و همکارانش خود ماجرایی بود، نه بخاطر این که آنها کسی را پیدا نمی کردند که با آنها صحبت کنند، چرا که در  حقیقت ساکنان اشرف واقعاً می خواستند صحبت کنند و داستانهای خود را بگویند، اما این هم می تواند موضوعی فراگیرباشد که خواهید دید:
این گزارش اولیه عایشه است قبل از این که امشب پوشش کامل بدهیم.
عایشه سِسِی : ما در پشت یکی از خودروهایمان، در انتظار ورود به کمپ اشرف هستیم، کمپی است که اپوزیسیون ایران بیش از ۲۰ سال است که آنرا دارد، و امروز روزی است که دولت عراق تصمیم گرفته است که آنها باید این جا راترک کنند، و به محل دیگری جابجا شوند، زمان زیادی طول کشید تا که به این موقعیت و به این جا برسیم، ما هنوز کاملاً در داخل کمپ نیستیم، بسیاری نقاط چک و بسیاری از نیروهای امنیتی در اطراف ایستاده اند، ما در انتظاریم ببینیم چه اتفاقی می افتد، امیدواریم هرچه زودتر وارد کمپ شویم، این اولین بار است که فیلمبرداران سی ان ان وارد این کمپ می شوند، ما می دانیم که حدود ۳۰۰۰ تن از اعضای این گروه در این جا هستند، مجاهدین خلق ایران، ما می خواهیم وارد شویم ببینیم در چه وضعیتی هستند و چه استانداردهایی از زندگی در آنجا دارند، و چه ترتیباتی در ۲۰ سال گذشته داشته اند، و برایتان جزئیات بیشتری را خواهیم گفت.
ما بالاخره به داخل کمپ وارد می شویم، از درون دروازه ای وارد شدیم که کاملاً استادانه ساخته شده است، مانند مجسمه شیری که در ورودی آن است، و سایر نشانه هایی که از همبستگی بود، ما اکنون در قلب کمپ رانندگی می کنیم، همچنانکه عبور می کنیم بسیاری ساختمانها را می بینیم و ما بسیاری از چیزها را وقتی که متوقف شویم خواهیم دید، ما توسط نیروهای عراقی راهنمایی می شویم، نمی دانیم که دقیقاً کجا می رویم اما بزودی متوجه خواهیم شد.
ما الان در پشت یک وانت قرار گرفتیم، به ما اجازه ورود به  کمپ با خودروهای خودمان را ندادند، همانطور که می بینید، همه نفرات اکیپ خبرگزاری بهمراه سایرخبرگزاریها در مسیر محلی هستیم که گفته می شود شبیه به کنفرانس مطبوعاتی است، و بعد با تعدادی از ساکنان اشرف مواجه خواهیم شد،  ساکنان اشرف به ما می گویند که نمی خواهند این محل را ترک کنند، ما الان وارد کمپ می شویم و قرار است این خودروها با بلندگوها بیانیه ای را برای آنها بخوانند، که در اساس به آنها می گوید که دولت عراق مصمم شده آنها را از این محل جابجا کند، و حال ببنیم چه اتفاقی می افتد، و تا حالا روشن است که ساکنان نمی خواهند آنجا را ترک کنند، ما می دانیم که زمانی که استفاده از زور برای روزهای آینده (مطرح) باشد باید منتظر شد و دید چه اتفاقی می افتد.
یکی از خواهران:
بیش از ۲۲ سال است که ما در این جا هستیم، اینجا خانه من است، من از شما می پرسم، ، درکشورهای اروپایی یا هردر جایی، اگر شما بیش از ۲۲ سال ساکن آن کشور باشید، چطور می توانند از شما بخواهند که آن جا راترک کنید!؟
عایشه سِسِی: در وضعیت بسیار دشواری قرار گرفته ایم در جایی که توسط افرادی که کاملاً به هر دلیلی مضطربند و بانگرانی می خواهند داستان خود را به شما بگویند، و این هم وضعیتی است که ما در کارمان داریم، ما با داستان مردم و داستان هر دو طرف منعکس می کنیم، و این روزی است که ما میخواهیم زمان بیشتری را صرف کنیم و بیشتر در مورد شیوه زندگی که در این جا دارند آشنا شویم، اما زمان ما دراختیار  خودمان نیست و زمان ما به شدت توسط مقامات کنترل و محدود می شود، اما فرصت بسیار نادری است، شما از قول یکی از زنان کمپ اشرف داستان آنان را شنیدید.

تلویزیون البغدادیه درگزارشی از مخالفت ساکنان اشرف با جابجایی گفت: تعدادی از ساکنان اشرف علیه تصمیم دولت عراق برای انتقال آنان به مکان دیگر تظاهرات کردند تظاهرکنندگان پلاکاردهایی را حمل میکردند که روی آن نوشته بود” حکومت عراق به درخواست رژیم ایران تن میدهد ” و شعارهایی سر دادند مبنی بر اینکه خروج شان از قرارگاه را رد می کنند. علی الدباغ سخنگوی دولت عراق قبلا گفته بود که دولت, ساکنان اشرف که اعضای اپوزیسیون مجاهدین خلق هستند را به مکان دیگری منتقل خواهد کرد.
از طرف دیگر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق ادملکرت نگرانی سازمان خود را از تصمیم دولت عراق حول جابجایی ساکنان اردوگاه اشرف اعلام کرد و گفت که هر گونه عملی باید بر اساس عدم جابجایی اجباری باشد.
رادیو فرانس کولتور گفت مخالفان ایرانی فشار تهران روی بغداد را برای جابجایی اجباری ساکنان اشرف میبینند....مجاهدین خلق تقریبا ۳۵۰۰ تن شامل ۱۰۰۰ زن میباشند که امروز در این کمپ در صدکیلومتری بغداد زندگی میکنند. آنها در سال ۲۰۰۳  در ازای حفاظتشان توسط نیروهای ائتلاف خلع سلاح شدند. دولت عراق با این استدلال که میخواهد حاکمیتش را اعمال کند دیگر خواهان حضورشان نیست.  این به معنی  آن است که میخواهد آنها را از بغداد دور کند و به السلمان یک کمپ  با سابقه شوم در وسط بیابان بفرستد.
افشین علوی گفت: « ساکنان اشرف  افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو میباشند. آنها تا اوائل سال ۲۰۰۹ توسط نیروهای ائتلاف حفاظت میشدند. و پس از انتقال حفاظت به مقامات عراقی ، بنا به اعتراف نخست وزیر عراق، یک جابجایی اجباری اقدامی در راستای اخراج ساکنان اشرف است. رژیم ملاها که پس از خیزشهای مردم ایران بسیار آسیب پذیر شده، دولت عراق را برای از بین بردن کمپ اشرف زیر فشار گذاشته است. در نتیجه، از آن زمان فشارها روی اشرف افزایش یافته است. اعضای خانواده اشرفیها در ایران دستگیر ، زندانی،  شکنجه و محکوم میشوند. از ۱۰ دسامبر ورود غذا متوقف شده. از چندین ماه پیش، از ورود پزشکان، دارو و سوخت  جلوگیری میشود و ساکنان اشرف در شرایط فوقالعاده سخت و مشکلی زندگی میکنند. »
رادیو فرانس کولتور گفت: کمپ اشرف در ماه ژوییه زمانی که مقامات عراقی میخواستند دوباره کنترل  آن را بدست بگیرند،  مطرح شد. رودررویی بین ساکنان کمپ و نیروهای انتظامی عراقی  ۱۱کشته و ۵۰۰ مجروح برجای گذاشت.  آیا اگر امروز ساکنان اشرف جابجاییشان را  رد کنند شاهد یک درگیری جدید نخواهیم بود؟ پیشاپیش مجاهدین خلق ایران از یک فاجعه انسانی که در پیش است صحبت میکنند.
افشین علوی  گفت« ساکنان اشرف  که بیشتر آنها بیش از ۲۲ سال است در این کمپ زندگی میکنند، کاملا خلع سلاح شده اند و هیچ وسیله ای برای دفاع ندارند. این جابجایی  آغاز یک نوع فاجعه انسانی است و میتواند در مورد افراد بدون سلاح و بدون دفاع، رخ دهد »

-تلویزیون الحره گزارش داد:
نیروهای عراقی وارد اردوگاه اشرف شدند و از طریق بلند گو  یک فراخوان شش ماده ای را قرائت نمودند که تاکید می کند که دولت عراق بر بستن قرارگاه اشرف  و انتقال ساکنان آن به مکانی امن تر جدی می باشد. اما اعضای سازمان  اپوزیسون مجاهدین خلق که در قرارگاه اشرف زندگی می کنند با تخلیه قرارگاه مخالفت کردند چرا که خروج آنها برای جانشان خطرناک خواهد بود
تلویزیون الحره درگزارش دیگری گفت: روز سه شنبه اعضای سازمان اپوزیسیون مجاهدین خلق ایران اجرای دستور  دولت عراق  مبنی بر ترک قرارگاه اشرف را رد کردند..
یکی از ساکنان اشرف به تلویزیون الحره گفت : ما بر سر حاکمیت دولت عراق هیچ  مخالفتی نداریم و این حاکمیت را محترم می شماریم ولی ما با جابجایی اجباری مخالف هستیم و تنها علت و علت اصلی حضور ما در عراق  تن ندادن به رژیم ایران می باشد.
یکی دیگر از ساکنان اشرف گفت: ما  از ۲۳ سال قبل در اینجا زندگی می کنیم چرا ما را می خواهند جابجا کنند؟
یکی دیگر از ساکنان اشرف گفت: ما همیشه حاکمیت عراق را به رسمیت شناخته ایم ولی دولت عراق تحت فشارهای رژیم آخوندی بر ما فشار وارد می آورد.

خبرگزاری آسوشیتدپرس  نوشت:
مقامات عراقی روز سه شنبه خبرنگاران را به یک کمپ تبعیدیان ایرانی واقع در نزدیکی مرز که قصد دارند آن را جابجا کند بردند.
این سفر تلاشی آشکار بود که  بدنبال انتقادات بین المللی از این اقدام .نشان داده شود که آنها با تبعدیان منصفانه رفتار میکنند.
در طی تور، پرسنل نظامی عراق با استفاده از بلندگوها یک بیانیه در کمپ به فارسی خواندند و تأکید کردند که کمپ جابجا خواهد شد و هیچ یک از ساکنان به اجبار به ایران باز گردانده نخواهد شد.
این تلاش با مخالفت بسیاری از اعضای گروه رو به رو شد که فریاد میزدند کمپشان را ترک نخواهند کرد.
خبرگزاری فرانسه نوشت:مخالفان رژیم ایران روز سه شنبه ترک کمپ اشرف در شمال بغداد را رد کردند. جایی که از ۲۴ سال پیش در آن مقیم هستند. این برغم فراخوانهایی بود که از بلندگوهای پلیس ضدشورش که در کمپ گشت میزنند، پخش میشد
یک اطلاعیه دولت عراق تاکید میکند که: «ما تصمیم گرفته ایم که  این کمپ را ببندیم و ساکنان آن را به یک مکان مطمئن منتقل کنیم.... ما متعهد میشویم که کسی را به زور به ایران نفرستیم و از شرایط بهداشتی مناسب برای اسکان مجدد تحت نظارت سازمانهای بین المللی اطمینان میدهیم»
واشینگتن پست  ۲۴ آذر نوشت: دولت عراق دستور میدهد  ایرانیان تبعیدی کمپ را تخلیه کنند، ترس از خونریزی افزایش مییابد.رویارویی ممکن است به خشونت منجر شود.حضور این گروه در عراق نقطه تلخ در روابط با تهران گزارش از کمپ اشرف در عراق: نیروهای عراقی روز سهشنبه با بلندگوهای نصب شده روی خودروهای دوکابین و با برخورداری از پشتیبانی نیروی ضد شورش، به  ناراضیان ایرانی دستور دادند   پناهگاهشان را که موضوع آن  به  یک مشکل در روابط بین  رژیم ایران و دولت عراق تبدیل شده، ترک کنند.
سرهنگ باسل حامد، طی یک سفر نادر به این کمپ که در ۴۰ مایلی شمال بغداد قرار دارد، به خبرنگاران گفت: امروز روزی است که ما شروع به خارج کردن میکنیم. ما به هیچ خارجی اجازه نمیدهیم  قوانین خودشان را در خاک عراق بوجود آورند.
اعضای مجاهدین خلق که در این مجموعه ۱۰ مایل مربعی سکونت دارند، هشدار دادهاند  آنها زنده از اینجا خارج نخواهند شد. ساکنان و مقامات غربی ترس از آن دارند که بن بست بسیار پرتنش در کمپ اشرف میتواند به خونریزی منجر گردد.
روز سهشنبه دولت عراق از گزارشگران دعوت کرد به کمپ بروند. روز بهطور شومی آغاز شد، با انفجار سه خودرو بمبگذاری شده در محلی که خبرنگاران در آن مدتی بعد تجمع کردند. حداقل ۴ نفر در انفجارهایی که در نزدیکی سفارت ایران به وقوع پیوست، کشته شدند.
وسط روز، پلیسهای عراقی در محل تجمع لباس ضدشورش به تن کردند و درباره آنچه که ممکن است در روزهای آینده در کمپ اشرف اتفاق بیفتد صحبت کردند.
احمد عقیل، کمیسیونر پلیس، گفت: «دستورات ما این است که هیچکس را نزنیم» و اضافه کرد که پلیسها فقط به باتونهای پلاستیکی و شک دهنده الکتریکی مجهز هستند.   اگر تظاهرات به مرحله دیگری برسد ما نیاز داریم از این باتونها استفاده کنیم».
نیروهای عراقی دهها خبرنگار عراقی و غربی را در عقب خودروهای دوکابین پرکردند و آنها را در خیابانهایی پوشیده از درختان در کمپ گرداندند. آنها   بروشورهایی را توزیع کرده و پیامی را به فارسی در بلندگوها جار زدند. آنها از اعضای مجاهدین خواستند از گروهشان جدا شوند و از آنها دعوت کردند که بهطور غیر اجباری به داخل ۴ اتوبوس کوچک سفید و آبی رنگ بروند.
یک موضوع بحثبرانگیز این است که سازمان مجاهدین  دربرگیرنده دهها تن از افرادی است که از تابعیت دوگانه و یا اجازه اقامت در ایالات متحده و کانادا و کشورهای اروپایی برخوردارند.
حضور مجاهدین  در عراق نقطه دردآوری در روابط بین حکومت تهران و  دولت بغداد است که  بعد از جنگ آمریکا در مارس ۲۰۰۳ به رژیم ایران نزدیک شده است.  دولت شیعیِ نخستوزیر نوری المالکی میگوید که این گروه باید منحل و اخراج بشود.
واشینگتن پست در بخش دیگری ازگزارش خود نوشت: بلافاصله پس از تصرف عراق توسط نیروهای تحت رهبری آمریکا، ارتش آمریکا با این گروه یک قرارداد خلع سلاح امضا کرد و حفاظت از آنها را بعهده گرفت.
در ماههای اخیر، درحالیکه دولت عراق بسیار مصمم به اخراج آنها شده، سرنوشت آنها پرمخاطره شده است. در ژوئیه نیروهای عراقی به داخل کمپ هجوم آوردند تا ایستگاه پلیس برقرار کنند. اعضای گروه مقاومت کردند و افسران عراقی آتش گشودند و با خودروهای هامویِ هدیه شده توسط آمریکا، ساکنان را زیر گرفتند و ۱۱ تن را کشتند و تعدادی را زخمی نمودند.
خبر گزاری اصوات العراق گزارش کرد : مجاهدان اشرف در یک تظاهرات مسالمت آمیز در اعتراض به قصد دولت عراق مبنی بر انتقال آنها به یک محل جدید ” دولت عراق را به تمکین نکردن به فشارهای دولت ایران در رابطه با ساکنان قرارگاه اشرف فرامی خوانند“. 
یکی از تظاهرات کنندگان گفت ما اعلام کرده ایم در صورتی که رژیم ایران شرایط ما را بپذیرد به ایران می رویم. ”ساکنان قرارگاه همچنین مانعی برای انتقال به یک کشور ثالث عضو اتحادیه اروپا در صورتیکه این امر از سوی سازمان ملل و یا اتحادیه اروپا ترتیب داده شود , نمی بیند.
علی دباغ سخنگوی دولت عراق اعلام کرده بود که دولت در روز ۱۵ دسامبر ۲۰۰۹ قرارگاه اشرف را به پایتخت منتقل خواهد کرد .
روزنامه مصری الیوم  السابع نوشت: سازمان مجاهدین خلق ایران اظهارات دولت عراق علی الدباغ در مورد حصول توافقی با اعضای سازمان ساکن قرارگاه اشرف در عراق به‌منظور انتقالشان به یک مکان دیگر را تکذیب کرد. محمد اقبال از اشرف گفت آن‌چه دباغ در این زمینه گفته است غیر واقعی است چرا که این سازمان انتقال و کوچ ساکنان اشرف را عملی تمامًا غیر قانونی و نقض آشکار حقوق انسان‌دوستانه بین‌المللی و حقوق بشر می‌داند. عملی که  منجر به بروز یک فاجعه انسانی خواهد شد.
روزنامه اردنی الدستور نوشت: درشرایطی که نفرت و انزجار جامعه جهانی از جابجایی اجباری ساکنان اشرف برانگیخته شده و عفو بین الملل نیز قویا بر ممنوعیت این کار تأکیدکرده است, شماری از رسانه های بین المللی در تماس با دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران گفتند سخنگوی دولت عراق به خبرنگاران آنها در بغداد گفته است که دولت عراق با ساکنان اشرف در مورد جابجایی به توافق رسیده و این کار با رضایت ساکنان اشرف در روز سه شنبه ۱۵ دسامبر انجام خواهد شد .شورای ملی مقاومت ایران در بیانیه ای گفت این ادعا مطلقا صحت ندارد و کذب محض بخاطر فریب افکار عمومی است.
روزنامه کویتی السیاسه نوشت: شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیه یی اعلام کرد: ادعای سخنگوی حکومت عراق علی دباغ در مورد موافقت ساکنان اشرف با جابه جایی ،  کذب محض است و مطلقأ صحت ندارد ”.
روزنامه دار الحیات نوشت: سازمان ”مجاهدین خلق” ایران وجود توافقی بین خود و دولت عراق مبنی بر انتقال اعضای خود را تکذیب کرده و خواستار لغو محاصره خود از سوی دولت شد.
اصوات العراق گفت: سازمان مجاهدین خلق ایران انتقال ساکنان کمپِ اشرفِ از استان دیالی به بغداد را ناقض تمام فراخوانهای بین المللی می داند.
روزنامه های الزمان در عراق، الرویه کویت، العرب الیوم- اردن؛ القدس – فلسطین؛ السابع- و مصراوی- مصر و  روزنامه  القدس العربی چاپ  لندن نیز مخالفت ساکنان اشرف با جابجایی اجباری را  با عنوان” مجاهدین خلق خواسته دولت عراق برای ترک اشرف را رد میکنند” منعکس کردند ونوشتند:مهدی براعی نماینده مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف به روزنامه نگاران” گفت تصمیم دولت عراق مغایر با قوانین بین المللی است”  وی افزود: ”ما به حکومت عراق در رابطه با عواقب تصمیم به  انتقال اجباری هشدار می دهیم زیرا این عمل مانند ژوییه گذشته دهها قربانی بر جای خواهد گذاشت”.

منتظرى خطاب به سران رژيم: نسبت به مردم مانند يك درنده كه‏ ‏آنها را مى‎درد و خوردن گوشت آنها را غنيمت مى‎شمارد مباشيد‌

حسينعلي منتظري
حسينعلي منتظري
درحالى كه خامنهاى در ادامه سياه بازيهايش بر سر پاره كردن عكس خمينى، براى روز جمعه اعلام راهپيمايى كرده است، منتظرى خطاب به سران رژيم گفت: چرا با اين كار داريد آبروى ايشان را مي‎بريد و‏ ‏مي‎فهمانيد كه ملت ايران اين گونهاند كه عكس امام خمينى را هم پاره‏ ‏مي‎كنند. اصلا نبايد سر و صداى آن را بلند مي‎كرديد.
‏ ‏ منتظرى كه در جلسه درس خود صحبت مىكرد افزود: اين كه اين همه سر و صدا كنيد و مردم را به راهپيمايى وادار كنيد، اينها‏ ‏كارهاى موقت است و پيداست كه از اسم ايشان مي‎خواهيد استفاده ابزاري‏ ‏كنيد
منتظرى گفت: آزادى يعنى مردم آزاد باشند، نه اين كه دولت آزاد باشد هر كاري‏ ‏دلش خواست انجام دهد اما مردم نتوانند حرفشان را بزنند. ‏من بارها عرض كردهام: آقايانى كه مي‎گويند ”حفظ نظام واجب است“ حفظ‏ ‏نظام از واجبات نفسى نيست بلكه حفظ نظام وجوب مقدمى دارد. حفظ‏ ‏نظام براى اين است كه در سايه نظام دستورات اسلام را اجرا كنيم، نه اين كه‏ ‏دستورات اسلام را زير پا بگذاريم به اسم حفظ نظام; که اين كار غلطي‏ ‏است.
منتظرى با اشاره به مضمونى از نهج البلاغه، خطاب به سران رژيم گفت: نسبت به مردم مانند يك درنده كه‏ ‏آنها را مى‎درد و خوردن گوشت آنها را غنيمت مى‎شمارد مباشيد‌
وى گفت: ‏وقتى بخواهيد به مردم زور بگوييد، آنها هم زير بار زور نمىروند و اين باعث‏ مىشود هميشه درگيرى باشد، در نتيجه کشور بحرانى مىشود و اختلاف پيش مىآيد. اين كه شعارهاى تند سر بدهيد و مردم را تهديد كنيد اين كار غلطى ‏است.

محاكمه زندانى سياسى، زهرا جبارى توسط دژخيمان رژيم

 
زندان
زندان
رژيم آخوندى قصد دارد، زندانى سياسى، زهرا جبارى را سه ماه بعد از دستگيرى به اتهام حضور خواهر و دو برادرش در قرارگاه اشرف محاكمه كند.

براساس گزارش رسيده از زندان اوين: زندانى سياسى زهرا جبارى 36ساله متاهل و داراى يک فرزند در جريان اعتراضهاى 27شهريور دستگير شد و به‌صورت وحشيانه مورد ضرب و جرح قرار گرفت. شدت ضربات با باتون بحدى بود که او از ناحيه پا زخمى و دچار خونريزى شد، ولى بدون رسيدگى پزشگى به سلولهاى انفرادى بند 209 زندان اوين منتقل گرديد. وى بيش از 2ماه در سلولهاى انفرادى تحت شکنجههاى جسمى و روحى قرار داشت و هم‌چنين از زمان دستگيرى تا بهحال چندين بار به شعبه 3 بازپرسى بيدادگاه انقلاب رژيم بردهاند ولى هم‌چنان در بلاتکليفى بهسر مىبرد.
در حال حاضر تعداد زيادى از زنان سياسى زندانى در بند زنان اوين در شرايط غيرانسانى به سربرده و از ميينمم امكانات محروم هستند از جمله اين زنان نازيلا دشتى، شبنم مددزاده، مهسا نادرى، فاطمه ضيائى، عاطفه نبوى، منيره ربيعى، صديقه فلاحت زاده را مىتوان نام برد.

13 Dezember 2009

جمعيت دوستى خلقهاى آزاد: فراخوان عاجل براى جلوگيرى از وقوع يك فاجعه ضدانسانى در اشرف

شهر اشرف
شهر اشرف
جمعيت دوستى خلقهاى آزاد در ارتباط با تصميم دولت عراق براى انتقال اجبارى ساكنان اشرف فراخوانى صادر كرد. متن اين فراخوان از اين قرار است:
فراخوان عاجل براى جلوگيرى از وقوع يك فاجعه ضدانسانى
اجراى پروژه ايرانى انتقال ساكنان اشرف در داخل خاك عراق محكوم ا ست
مردم شرافتمند عراق!

سازمانهاى مدافع حقوقبشر، دوستان!
در حاليكه رژيم ديكتاتورى حاكم بر ايران، هم‌چنان در حال سركوب مردم خود مى‌باشد و جامعه جهانى به قوىترين بيان سركوب قيام مردم ايران را محكوم كرده‌ و جنبش جهانى «عليه ديكتاتورى»، خامنه‌اى را بهعنوان «ديكتاتور سال» به جهانيان معرفى نمود، در حاليكه بهرغم اقدامهاى سركوبگرانه رژيم ايران براى خاموش كردن قيام مردم، اين قيام كماكان ادامه داشته و هر روز بر دامنه و شدت آن افزوده مى‌شود و مى‌رود كه اين رژيم ديكتاتورى را به زير بكشد، در حاليكه آژانس بين‌المللى انرژى اتمى، رژيم ايران را به‌خاطر سرپيچى كردن از تعهدهاى خود در قبال آژانس رژيم ايران به شدت محكوم كرده است،
در حاليكه دولت عراق بهدنبال جنايات قبلى خود عليه پناهندگان ايرانى مستقر در كمپ اشرف، اپوزيسيون ايران، و اعتراض جامعه جهانى عليه اين جنايات، بر اجراى توافقنامه ضدانسانى خود با رژيم ديكتاتورى ايران مصر بوده و بر اساس تازه‌ترين اطلاعيه دولت عراق، قصد دارد با انتقال اجبارى ساكنان اين كمپ به نقطه ديگرى در عراق، مجددا يك فاجعه انسانى در ابعادى بسا بزرگتر ترتيب دهد، در حاليكه دادگاه اسپانيا، رسماًًًً شكايات خانواده‌هاى ساكنان اين كمپ عليه مقامهاى دولت عراق را پذيرفته و اعلام كرده‌است كه ساكنان اين كمپ افراد حفاظت شده جامعه جهانى و قوانين بين‌المللى هستند،
در حاليكه بيانيه اخير دولت عراق، مبنى بر انتقال اجبارى ساكنان كمپ اشرف به يك نقطه ديگر در عراق، مردم و سازمانهاى حقوق‌بشرى در جهان به شدت نگران كرده است، انتقال ساكنان كمپ اشرف، نقض قوانين بين‌المللى و در تعارض با روح مردم‌دوستى و دوستى بين‌ خلقها و برخلاف خواسته مردم عراق بوده و شواهد و قرائن گواه اين حقيقت است كه اين اقدام، مىتواند به فاجعه‌يى بسيار بزرگ منجر شود و خون بيشترى از پناهندگان بى‌دفاع در اشرف بر زمين ريخته شود.

جمعيت دوستى بين خلقهاى آزاد، هر گونه جابجايى ساكنان كمپ اشرف در داخل خاك عراق را به شدت محكوم كرده و همه مردم و سازمانهاى حقوقبشرى در عراق، منطقه و در جهان را به قيام عليه اين توطئه كثيف رژيم ديكتاتورى ايران عليه اپوزيسيون خود فرا‌مى‌خواند.
جمعيت دوستى خلقهاى آزاد

12دسامبر
 2009

12 Dezember 2009

حكم دادگاه اسپانيا براى رسيدگى به جنايت عليه بشريت در اشرف، قطعى شد

  
شهر اشرف
شهر اشرف
اطلاعيه دكتر خوان گارسه وكيل مدافع ساكنان اشرف در دادگاه اسپانيا ـ مادريد 11دسامبر 2009 (19آذر1388)

حكم دادگاه ملى اسپانيا مبنى بر تحقيق پيرامون جنايت جنگى عليه ساكنان اشرف قطعى شد
مقامهاى عراقى مىتوانند براى جابجايى اجبارى و عواقب آن مورد مؤاخذه قرار گيرند
دادستان كل عليه حكم دادگاه تحقيق شماره 4دادگاه ملى اسپانيا كه روز 26نوامبر 2009صادر شده بود درخواست استيناف نكرد
در اين حكم دادگاه صلاحيت خود را براساس كنوانسيون چهارم ژنو براى نقض جدى كنوانسيون عليه ساكنان اشرف اعلام كرد
ساكنان اشرف اعضاى سازمان مجاهدين خلق ايران هستند كه از سال 2004 تحت عنوان افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون چهارم ژنو بهرسميت شناخته شدهاند. حكم اكنون قطعى است.

در27 و 28 ژوئيه 2009 نيروهاى نظامى دولت عراق ساكنان بىدفاع اشرف را مورد حمله قرار دادند كه منجر به كشته شدن 11نفر، زخمى شدن بيش از 400تن و بازداشت غيرقانونى 36تن گرديد.
بيانيه مورخ هفتم دسامبر 2009نخست وزير عراق كه در آن به قصد جابجايى ساكنان اشرف به يك كمپ بازداشتگاهى در يك منطقه دورافتاده و ايزوله عراق اشاره شده بود و هم‌چنين اظهارات سخنگوى دولت عراق مبنى بر اين كه دولت قصد دارد ساكنان اشرف تا 15دسامبر منتقل كند مىتواند يك نقض جدى كنوانسيون ژنو و مقدمهيى براى يك قتل عام و متعاقباً يك جنايت جنگى براساس كنوانسيون باشد. من قوياً توصيه مىكنم كه طرفهاى ذيربط با حسننيت كنوانسيون چهارم ژنو را اعمال نمايند و دست به اقدامها مبرم براى يافتن يك راهحل براى اين مسأله پيچيده انسانى و سياسى بزنند و مانع يك فاجعه انسانى قابل جلوگيرى شوند

دكتر خوان گارسه

ساکنان اشرف در برابر هرجابجايى مقاومت خواهند کرد

صداى آلمان:
  
حمله جنايتكارانه مزدوران  خامنه اي به   ساكنان بي دفاع اشرف
حمله جنايتكارانه مزدوران خامنه اي به ساكنان بي دفاع اشرف
راديو صداى آلمان در پايگاه اينترنتى خود نوشت: سازمان مجاهدين خلق تصميم دولت عراق براى انتقال اجبارى ساكنان اشرف را ’غيرقانونى و شرم‌آور’ خوانده است.
دولت عراق سازمان مجاهدين خلق را به ارتباط با گروههاى تروريستى از جمله القاعده متهم مى‌کند. سازمان مجاهدين خلق اين ادعاى دولت عراق را ’مضحک’ دانست.

شهريار کيا’ ، گفت ساکنان اشرف در برابر اين جابجايى مقاومت خواهند کرد.
راديو آلمان افزود: اتحاديه اروپا در ژانويه سال جارى پس از سالها، نام سازمان مجاهدين را از فهرست گروههاى تروريستى خارج کرد. پس از اين تصميم، پارلمان اروپا از دولت عراق خواست تا اعضاى اين سازمان را به ايران برنگرداند.

نمايندگان پارلمان عراق تصميم جابهجايى اشرف را مورد اعتراض قرار دادند

تلويزيون الرافدين:
  
نمايندگان پارلمان عراق, تصميم مالكي مبني بر جابجايي اشرف را محكوم ميكنند
نمايندگان پارلمان عراق, تصميم مالكي مبني بر جابجايي اشرف را محكوم ميكنند
شمارى از نمايندگان پارلمان عراق تصميم دولت نورى مالكى مبنى بر انتقال ساكنان اشرف را مورد اعتراض قرار دادند. آنها اين تصميمگيرى را هدايت شده از سوى رژيم ايران توصيف كردند كه دولت عراق آنرا اجرا مىكند.
تلويزيون الرافدين عراق ضمن پخش اين خبر افزود:
نمايندگان مجلس، دولت فعلى را متهم كردند كه از زمان روى كارآمدن، رضايت رژيم ايران مهمترين اولويتهايش شده و نه راضى كردن مردم عراق كه خونشان جارى است. اين نمايندگان از اينكه دولت به دستورات و پروندههاى خارجى كه در حال حاضر اهميتى ندارد مىپردازد اما نسبت به فجايع و تراژدى كه بر سر مردم عراق مىآيد بىتوجه است ابراز تاسف كردند.

تلويزيون الرافدين سپس در اين رابطه مصاحبهيى با مهدى عقبايى از اشرف ا نجام داد.
وى تأكيد كرد: تصميمگيرى براى جابجايى ساكنان قرارگاه اشرف چيزى نيست الا تسليم تاسف انگيز در مقابل ديكتههاى رژيم ايران و اجراى توافق دوجانبهاى كه خامنهاى در فوريه گذشته از آن پرده برداشت. هم‌چنين اين موضوع همزمان با قصد رژيم ايران براى دخالت در امور داخلى عراق در آستانه انتخابات پارلمانى عراق مىباشد. اگر اين تصميمگيرى اجرا شود مطمئناً باعث وقوع يك فاجعه انسانى خواهد شد و بايد انتظار صدها كشته وهزاران زخمى را داشت و بسيار بيشتر و بزرگتر از فاجعهاى خواهد بود كه در ژوئيه گذشته رخ داد.

مهدى عقبايى افزود: شكى نيست كه اين تصميمگيرى تصميمى غيرقانونى است و مخالف كنوانسيون چهارم ژنو است و يك جنايت جنگى و جنايت عليه بشريت محسوب مىشود. اين تصميم اگر اجرا شود حرمت قانونى و سياسى مقدسى نقض خواهد شد و سنت خطرناكى عليه افراد غيرمسلح و محاصره شده بهخاطر فاشيزيم مذهبى حاكم در ايران خواهد بود. اين جنايت در صورتى كه اجرا شود راه را براى سركوب و دخالتهاى جنايت كارانه گسترده در عراق هموار مىكند».

11 Dezember 2009

قيام 16آذر جهش در انقلاب دموكراتيك مردم ايران مسعود رجوى

مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
امروز دانشجويان انقلابى قفل 30ساله ولايت سياه بر دانشگاه را درهم شكستند. در را از جاكندند و در خيابانها جارى شدند. هم‌چون گدازه‌هاى آتشفشان. اين چنين از جرقه‌هاى شانزده آذر، حريق برخاست و قباى مندرس حاكميت ارتجاعى را فرا گرفت.
اين صداى رساى ملت ايران است كه اكنون عالمگير شده است: «مرگ بر اصل ولايتفقيه».

تصاوير منحوس خمينى و خامنهاى و احمدىنژاد را به آتش كشيدند يا پاره و لگد مال كردند و به زبالهدان ريختند و گفتند: «برادر رفتگر، محمودو بردار ببر».
آرم خرچنگ نشانى را كه خمينى تحت نام اسلام به پرچم ايران تحميل كرده بود، زدودند و در مورد پرچم ضرار (به سياق مسجد ضرار) گفتند: «پرچم خرچنگ نمىخوايم، رهبر الدنگ نمىخوايم».
چكيده و كارنامه و فرجام رژيم ولايتفقيه از نظر مردم ايران به بهترين صورت در اين شعار فراگير خلاصه شد:
«تجاوز، جنايت، مرگ بر اين ولايت»
اين نقطه عطفى در تاريخچه شش ماهه قيام بود كه از تعميق انقلاب دموكراتيك و جهش به‌جانب ارتش بزرگ آزادى مردم ايران خبر مى‌دهد. همان راهى كه مقاومت ايران و مجاهدان اشرف، بيش از 28سال است آن را كوبيده و درنورديدهاند. اكنون چشمانداز آن هم بسيار روشن است: «ديكتاتور بدونه، بهزودى سرنگونه».
ديگر شعبده جايى ندارد و سخن از انتخابات قلابى در چارچوب يك رژيم سراپا نامشروع در ميان نيست. انتخابات در سلطنت مطلقه فقيه هيچ‌گاه چيزى جز يك كاريكاتور و يك نمايش فيلتر شده از سوى شوراى نگهبان ارتجاع بيشتر نبوده است. اكنون شعار اينست: «جنتى لعنتى، تو دشمن ملتى».

آرى، مردم و دانشجويان انقلابى، در همه جا اصل نظام را نشانه رفتند.
راديكاليسم و سرسختى همراه با ايستادگى اشرفنشان، خصلت ويژه قيام 16آذر است.
من گزارشهاى خلاصه شده قيام را از 33شهر خواندم. در همه جا همين ويژگى موج مىزند: تهران، تبريز، مشهد، رشت، اصفهان، شيراز، بندرعباس، اهواز، كرمان، يزد، زاهدان، اروميه، كرمانشاه، سنندج، همدان، اراك، قزوين، زنجان، سمنان، شاهرود، دزفول، مراغه، مريوان، سقز، شهركرد، بروجرد، ياسوج، ايلام، بابل، كرج، رودهن، نجف‌آبادوخرم‌آباد.

رمز پيروزى قيام كيفى و عظيم 16آذر، در همين سرسختى و استوارى و ريشهدارى درخت تناور قيام رهايى‌بخش بود. هرچند كه از روزها و مناسبتهاى اعلام شده رژيم مثل روز دجالانه قدس يا روز به اصطلاح استكبار ستيزى نبود، هرچند هيچ مجوز رسمى براى هيچ جريانى در كار نبود، و هرچند كه قيام، اين بار مىبايد براساس «كس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» صرفاً با اتكا به خود و بر روى پاى خود حركت مى‌كرد، اما نتيجه بسا بيشتر و بالاتر بود. فراتر از همه آماده سازيها و ترفندها و تشبثات ولىفقيه ارتجاع و قواى سركوبگرش.
شگفتا كه ارتجاع حاكم بىپرده و بىتعارف، همه وسايل و تجهيزات ارتباطى را كه مى‌توانست از كار انداخت، مدارس را تعطيل، دانشجويان را محبوس و خبرنگاران را هم چند روز از دفاترشان ممنوع الخروج و «گزارش ممنوع» كرد. مزدوران و سگهاى زنجيرى نظام را هم براى تاخت و تاز و تيغكشى به دانشگاهها فرستاد. اما دانشجويان مجاهد و مبارز غلبه كردند. آنها در همه جا خروشيدند كه:
«بسيجى برو گمشو، امروز غذا نمىدن»
«بسيجى دروغگو، كارت دانشجوييت كو؟»
«چى شده چى شده، بسيجى وحشى شده».
«دانشجويان پيشتاز عزم جزم كرده بودند كه نترسند و فاشيسم دينى را برجاى خود متوقف و ميخكوب كنند:
ما همه با هم هستيم، دانشجوى نترسيم»
«اين دولت فاشيسـته، يك جا بايد بايسته»
16آذر بهراستى اعلام جنگ آشكار مردم ايران با ديكتاتورى عمامه پيچ شاخ شكسته بود و بر اركان آن لرزه انداخت.
«ايران جنگه، خاموشى ننگه»
«دانشجو مى‌رزمد، ديكتاتور مى‌لرزد»
بار ديگر ثابت شد كه طلسم هيولاى ولايت بهنحوى التيام ناپذير درهم شكسته است. ثابت شد كه قيام سر بازايستادن ندارد. ثابت شد كه ترفندها و انواع فريب و دجاليت ديگر اثر ندارد. آن‌قدر كه رفسنجانى هشدار داد كه «جامعهاى که سه چهار ميليون دانشجو دارد را نمىشود با فريب اداره کرد».

وحشيگرى و خشونت با زنان دلير و مقاوم براى خارج كردن آنان از ميدان نبرد اثر معكوس داشته است. آن‌قدر كه رفسنجانى «با اشاره به حضور چشمگير زنان در دانشگاهها گفت: در تجمعها و تظاهرات نمى‌شود با خشونت با زنان برخوردکرد و ترس من اين است که اين تجمعها به جمع خانمها هم سرايت کند».
هم‌چنين ثابت شد كه دامنه و عمق پيدا كردن قيام، فراتر از آن است كه گاز اشكآور و گاز فلفل و باتون و شليك هوايى مؤثر باشد. به‌عكس، حالا ديگر تعرّض و تهاجم، دانشجويان انقلابى و توده مردم را برمىانگيزد. در بسيارى نقاط مردم با بسيجيان و نيروهاى سركوبگر انتظامى و مزدوران اطلاعات و حراست درگير مى‌شوند و آنها را گوشمالى مى‌دهند و خودروهاى آنها را به آتش مىكشند. مخصوصاً وقتى كه دختران و خواهرانمان مورد اهانت و تعدّى قرار مى‌گيرند، مردم بىمحابا بجانب مزدوران هجوم مىبرند. جوانان غيور سنگ و چوب برمى‌دارند و به مقابله با مزدوران مىشتابند.

هم‌چنانكه در پيام مريم شنيديم به‌راستى كه «زنان و دختران شجاع بهصورت گسترده در قيام شركت كردند و در بسيارى ازصحنه‌ها پيشتاز و راهگشا بودند».
به هستهها و نيروهاى انقلاب دموكراتيك تأكيد مى‌كنم كه هيچ‌گونه زبان درازى و دست درازى مزدوران و عوامل ارتجاع به نواميس ملّت و مقاومت مردم ايران در هيچ‌كجا، بهلحاظ اخلاقى و فرهنگى و مبارزاتى و آرمانى قابل قبول و قابل تحمل نيست و با تمام قوا بايد با آن مقابله كرد.
خوشا كه هم‌چون روزگار انقلاب ضدسلطنتى و انقلاب مشروطه و قيام تبريز، اين بار هم در جريان انقلاب دموكراتيك، هميارى و روحيه همبستگى ملى پيوسته افزايش مى‌يابد. انقلاب، درخودرفتگى و از خود بيگانگى را كه مستقيماً ناشى از رخوت و تيرگى حاكميت آخونديست، مىزدايد. رشته‌ها و عواطف انسانى را مستحكم و بيدار مىكند. قلبها و رابطههاى اجتماعى را پاكيزه و با يكديگر شفاف و مهربان مى‌سازد. گذشت و تحمل را در روابط فيمابين، بالا مىبرد و ما را هم‌چون تن واحد در رنجها و شاديهايمان، سهيم و شريك يكديگر مىكند. «بنى آدم اعضاى يك پيكرند».
معاون وزارت علوم آخوندها امروز ادعا كرد: «تجمعات سالهاى گذشته دانشگاه تهران که در آستانه‌ى 16آذر برگزار مىشد از خاک عراق (يعنى از اشرف) رهبرى مى‌شد. سپاه پاسداران و اطلاعات آخوندها هم در اين ايام آن‌قدر هوا را پس ديده است كه برخلاف تبليغات هميشگى مبنى بر نيست و نابود شدن مجاهدين، هر روز سرنخ تازهاى از ارتباط قيام دانشجويان و رهبران جنبش دانشجويى با مجاهدين عرضه مىكند.

خبرگزارى پاسداران امروز از «ارسال پيامكهاى دروغ سبز در آستانه 16آذر از سيستم‌هاى منافقين» خبر داد و افزود: «از سوى ديگر قابل توجه است در نقاط غربى كشور نيز كه اين سيستم ارسال پيامك پيش از اين در اختيار پادگان اشرف بوده است به‌تازگى در حال ارسال اين پيامكها كه در جهت خواسته‌هاى سران جريان موسوم به سبز است، عمل مى‌كند».
يك كشف مضحك ديگر از سوى سپاه پاسداران و اطلاعات تازه تاسيس آن اين است كه «عناصر ضدانقلاب… با برنامه‌ريزى خطرناكى براى روز 16آذر امسال، نوعى ’آمپول سمى ’ را به كشور وارد كرده‌اند تا با كشته‌سازى از ميان گروه حامى مهندس موسوى يك سناريو جديد را آغاز كنند. اين آمپولها طورى ساخته شده كه بهمحض تزريق به بدن، آسيب جدى از فلج اندام گرفته تا حد مرگ به فرد هدف وارد كند».
كيهان ولىفقيه هم تحت عنوان «نقشه راه عملياتى اعلام شده از سوى شبكه برانداز» نوشت: «در دستورالعملهاى گروههاى مسلح خارج از كشور، براى روز 16آذر از دانشجويان و جريانهاى هوادار اين گروهكها خواسته شده است تا از روزهاى قبل به تحصن و اعتراضهاى صنفى پرداخته شده و جو دانشگاهها با صدور بيانيه‌هاى متعدد ملتهب گردد… . هم‌چنين آنان به هواداران خويش توصيه‌هاى مؤكدى مبنى بر بيرون كشيدن اعتراضها از سطح دانشگاهها به خيابانها، حمله به تجمعات نيروهاى ارزشى در دانشگاهها، توزيع تصاوير جعلى موسوم به كشته شدگان حوادث اخير، توهين به مقامهاى عاليرتبه نظام، تهيه كوكتلمولوتف و راديكال كردن فضاى عمومى دانشگاهها داشتهاند. در اين بين، بر ظرفيتهاى دانشگاه آزاد براى تداوم خط آشوب تأكيد ويژهيى صورت گرفته است».

-در همين اثناء قائممقام راديو تلويزيون رژيم هم اقرار كرد كه «مردم دو برابر سال گذشته به ماهواره روى آوردهاند» و «با اشاره به اينكه 40درصد مردم به ماهواره روى آوردهاند گفت: روند گسترش ماهواره در جامعه بسيار نگران کننده است» او خاطرنشان كرد كه انواع شبكههاى تلويزيونى «و سيماى آزادى که مربوط به فعاليت منافقان است از جمله رسانه‌هايى هستند که متأسفانه به بيشتر خانه‌هاى ايرانى نفوذ کرده و بعضا دچار فروپاشى خانواده‌ها مى‌شوند» (23آبان 88).

ترس و وحشت سپاه و اطلاعات آخوندها از مجاهدين و جوانان و دانشجويان اشرفنشان و خط مشى شناخته شده و اعلام شده آنان براى سرنگونى رژيم ولايت و «سلطنت مطلقه فقيه» و نيل به آزادى و حاكميت مردم ايران، تعجبى بر نمىانگيزد. آن‌قدر كه حافظه دروغگويان مختل شده و فراموش كردهاند كه تا ديروز در جريان محاكمات و اعترافهاى ساختگى در دادگاه 100نفره، به صراحت ادعا مى‌كردند كه «در آشوبهاى اخير، اتاق هدايت عمليات (مجاهدين) در انگلستان، اغتشاشات را طراحى و ساماندهى مى‌كند».

در 30خرداد گذشته، سركرده نيروى انتظامى در تهران (همان لومپن پاسدار اردوگاه مرگ كهريزك به نام رادان) به صحنه آمد و در تلويزيون به تشريح همين «سازماندهيهاى خط تخريب» پرداخت و آمار مبسوطى در مورد «700 مورد تخريب و آتش سوزى در اماكن»، «بالغ بر 200 موردتخريب و آتش سوزى در بانكها»، «بيش از 300مورد تخريب و آتش سوزى در اموال عمومى» و «200 مورد خسارت كلى و جزيى» به خودروهاى حكومتى را ارائه داد. سپس افرادى را تحت عنوان اعضاى «سازمان تروريستى منافقين» به صحنه آوردند تا درباره «گذراندن دوره‌هاى خرابكارى و اغتشاشگرى» در اشرف براى «انجام عمليات تروريستى در داخل ايران» و «جنگ مسلحانه» و «بهم زدن خيابانها و به آتش كشيدنها» داستان سرايى كنند و سرانجام نتيجه بگيرند كه «اتاق عمليات در انگلستان اغتشاشات را طراحى و ساماندهى مى‌كند» !
اگر روايتهاى مجعول اطلاعات و سپاه پاسداران ولىفقيه ارتجاع را باور كنيم، قاتل ندا، شهيد ملى قيام مردم ايران هم در انگلستان است و دژخيمان رژيم بى‌جهت مورد افترا و تهمت واقع شدهاند!

چه كسى نمى‌داند كه شاه و شيخ بنابر اعتياد هميشگى سياسى، تا روز سرنگونى قيام مردم ايران و مقاومت فرزندان رشيد اين ميهن را به خارجى و خارج از مرزهاى ايران نسبت دادهاند. اما چنين بهانه‌هايى براى سركوب مجاهدان اشرف و دانشجويان و جوانان اشرفنشان در داخل ميهن اشغال شده، ديگر اثر ندارد و به‌شدت رنگ باخته است.
يزيد هم به امام حسين، نسبت «خارجى» مى‌داد. 29سال پيش خمينى در سال 1359 تظاهرات امجديه و اعتراض ما به چماقدارى را به آمريكا نسبت مى‌داد و مى‌گفت: «‌مسأله، آمريكاست. مسأله اين است كه (مى‌خواهند) آمريكا بيايد اين‌جا و مقدرات كشور ما را به‌دست بگيرد».
خمينى كودتاى سياه ارتجاعى خود عليه دانشگاهها را هم با وقاحت و دجاليتى فوق تصور، كارى ضداستعمارى جلوه مىداد و در 4تير 1359 در موضعگيرى بغايت كين توزانه خود عليه مجاهدين گفت: «مى‌خواستند كه دانشگاههايى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود».

واقعيت، هم‌چنان‌كه در 30سال گذشته بارها تكرار كردهايم، اين بود كه خمينى در همان سال اول، حق حاكميت مردم را بالا كشيد. ‌خبرگان ارتجاع را به‌جاى مجلس مؤسسان تحميل كرد و از طريق آن ولايت‌فقيه را رسميت داد و لباس قانون پوشاند. خمينى به‌صراحت مىگفت اگر تمام ملت هم رأى و نظرى بدهند كه بر‌خلاف حرف او باشد، مخالفت مى‌كند و حرف او بايد به‌كرسى بنشيند. درباره ولايت و سلطنت مطلقه فقيه، خمينى نوشت «حكومت مى‌تواند قراردادهاى شرعى كه خود با مردم بسته است را يك جانبه لغو كند». آذرى قمى (دادستان ارتجاع در تهران و مؤسس روزنامه رسالت) در تشريح اين ولايت مطلقه نوشت: «ولايت‌فقيه ولايتى است مطلقه… ‌ولايت بر‌دنياست و آن‌چه در دنياست اعم از موجودات زمينى و آسمانى و جمادات و نباتات و آن‌چه كه به‌نحوى به‌زندگى جمعى و انفرادى انسانها ارتباط دارد».
از آن‌جا كه چنين رژيمى هيچ حقى براى مردم ايران قائل نبوده و نيست، به‌شدت نيازمند نسبت دادن هر حركت و هر مخالفتى به «خارجى» واستعمار و «استكبار» است. نعرههاى گوش خراش «مرگ بر ضد ولايتفقيه» به‌همين خاطر ادامه دارد. در مقابل، شعار مردم و مقاومت ايران و قيامى كه در 16آذر از دانشگاه شعلهور شد اين است كه: «مرگ بر اصل ولايتفقيه» - «زنده باد آزادى وحاكميت مردم ايران».

از اين‌جا مى‌توان علت تعارض آشتىناپذير و ماهوى ديكتاتورى جهل و جنايت را با علم و دانش و با دانشجو و دانشگاه، به‌روشنى دريافت.
-خمينى در سال 1358 پس از آن‌كه نخستين انتخابات رياست جمهورى و نخستين انتخابات مجلس شوراى ملى را با تغيير نام غيرقانونى آن به «مجلس شوراى اسلامى» براساس اصل ولايتفقيه» شكل داد، تنها سنگرى را كه در مقابل خود تسخير ناشده مى‌ديد، دانشگاه بود.
-در 9فروردين 1359 لوموند كلاسهاى تبيين جهان در دانشگاه صنعتى شريف را گزارش كرد كه هر جمعه بعدازظهر در آن ده‌هزار نفر با كارت شركت مى‌كردند و متعاقبا درسهاى فلسفه تطبيقى در اين كلاسها، به‌صورت كتابهاى جيبى در صدهاهزار نسخه به‌فروش مى‌رسيد و نوارهاى ويدئويى آن را هم حدود يك صدهزار دانشجو در 35شهر بزرگ ايران مىديدند. لوموند نوشت مجاهدين به‌صورت يك حزب مردمى يكى از متشكل‌ترين سازمانهاى ايران هستند و اگر خمينى نامزدى كانديداى آنها را در انتخابات رياست جمهورى با فتوا منتفى نمى‌كرد «به گفته شخصيتهاى متفاوت» آنها ميليونها رأى را به خود اختصاص مى‌دادند و از حمايت اقليتهاى قومى و مذهبى و هم‌چنين از حمايت قسمت مهمى از زنان و جوانان كشور كه قيموميت روحانيت ارتجاعى را نمى‌خواستند، برخوردار بودند.

- خمينى از اواخر فروردين و در ارديبهشت سال 1359 دانشگاهها و مدارس عالى را به‌خاك و خون كشيد و تعطيل كرد و اسم آن‌ كودتاى سياه ضدفرهنگى را «انقلاب فرهنگى» گذاشت!
-خمينى در روز اول ارديبهشت گفت: «ما از حصر اقتصادى نمى‌ترسيم، ما از دخالت نظامى نمى‌ترسيم‌ . ‌ما از دانشگاه استعمارى مى‌ترسيم». «دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است… دانشگاههاى ما براى ملت ما مفيد نيست. من آن تصميمى را كه شوراى انقلاب و رئيسجمهور گرفته‌اند راجع به تصفيه دانشگاه… ، پشتيبانى مى‌كنم»
- باندهاى فاشيستى در روز اول ارديبهشت در اطلاعيههاى خود به دستور خمينى، اعلام كردند: «اصيل‌ترين پايگاه فرهنگى امپرياليسم آمريكا، دانشگاه است و تا زمانى كه اين پايگاه در‌هم كوبيده نشود، نمى‌توان به عدم حضور آمريكا در درون ايران مطمئن بود. لذا با تمامى توان سعى در انهدام اين پايگاه داخلى شيطان بزرگ خواهيم كرد».
-خمينى سپس در23خرداد 59، به‌زبان اشهدش اقرار كرد كه «دانشگاه در قبضه منافقين بود» و افزود «هر‌چه بر‌سر بشر مى‌آيد ازعلم مى‌آيد. علم بدون تهذيب».
-در 27آذر59 در بيرون ريختن ماهيت فوق ارتجاعى خود، گام شگفتانگيز ديگرى برداشت و گفت: «تمام اين مصيبتهايى که براى بشر پيش آمده از دانشگاهها بوده است. ريشه‌اش از اين تخصصهاى دانشگاهى بوده است. و اين همه ابزار فناى انسان و اين همه پيشرفتهايى كه به خيال خودشان در ابزار جنگى دارند اساسش از دانشمندانى بوده كه از دانشگاهها بيرون آمده‌اند. دانشگاهى كه در كنار او اخلاق نبوده است. در كنار او تهذيب نبوده است… … دنيا را دانشگاه به فساد كشانده و دنيا را دانشگاه مىتواند اصلاح كند». (ديدار با اعضاى دفتر تحکيم وحدت حوزه و دانشگاه - 27آذر 1359)

-دو سال بعد، درپاييز سال 61، خمينى باز هم نسبت به نفوذ مجاهدين در دانشگاهها هشدار مى‌داد ومى‌گفت:
«انجمنهاى اسلامى بايد توجه كنند كه در بين اين انجمنها از اين منحرفين نفوذ نكنند. شما مطمئن باشيد كه اين منحرفين و منافقين و آنهايى كه دستشان از اين كشور كوتاه شده است با هر حيله بى كه شده است مى‌خواهند در همه جاى كشورخصوصا در دانشگاه كه مركز علم و مركز همه جهات كمالى انسانى است مى‌خواهند نفوذ كنند».

-حتى 5سال بعد از كودتاى سياه فرهنگى و قلع و قمع دانشجويان و استادان دانشگاه، خمينى در 27فروردين 1364 باز هم از وضعيت دانشگاهها نالان بود و مى‌گفت: «همه دردهاى ايران از دانشگاهها شروع شده است. دانشگاه تلخيهايى داشت كه به اين زودى رفع نمى‌شود… . دانشگاهى كه تمام گرفتاريهاى ما منشأش در آن بود»
- خمينى حتى در وصيت خود نوشت: «در نيم‌ قرن‌ اخير آنچه‌ به‌ ايران‌ و اسلام‌ ضربه‌ مهلك‌ زده‌ است‌ قسمت‌ عمده‌اش‌ از دانشگاهها بوده‌ است‌ ».
به‌راستى كه ابعاد خصومت و كين توزى سلطنت مطلقه ولايت با دانش و دانشگاه حيرت انگيز است.
جالب است بدانيد كه اين خمينى همان است كه «در پيامى به زائران مكه در19بهمن49 با اشاره به رژيم شاه گفته بود: «با بهانه‌هاى بى‌اساس به دانشگاهها حمله مى‌كنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه مى‌كشانند. حوادث اخير دانشگاههاى ايران و يورش وحشيانه و بى‌رحمانه دستگاه جبّار به دانشجويان سخت ما را متأسف ساخت. اين روش غيرانسانى، نمونه ديگرى از نقشه‌هاى استعمارگران براى سركوبى دانشگاهها و دانشجويان مى‌باشد. من اين اعمال چنگيزى و قرون‌وسطايى را شديداً تقبيح مى‌كنم و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور وطن‌خواه هرگز عقبنشينى نكرده و تسليم نخواهند شد»،
خمينى، با ورود به ايران و دردست گرفتن قدرت، از آن‌جايى كه نتوانست در يك سال اول انقلاب از طريق آراى دانشگاهيان، مقدّرات دانشگاهها را به دست گيرد و عمالش در دانشگاهها در اقليت محض قرار داشتند با توطئه‌يى عليه آموزش‌عالى و دانشگاهها زير عنوان به اصطلاح «انقلاب فرهنگى» دانشگاهها را به خاك و خون كشيد. دانشگاهيان اواخر فروردين و اوايل ارديبهشت59 به‌خوبى به ياد دارند. در آن روزها دانشگاه عرصه تاخت و تاز اراذل و اوباش رژيم خمينى قرار گرفته بود تا به قول بنى صدر «رئيسجمهور منتخب»، «حاكميت دولت» را بر اين نهاد علمى «متولد كند». اين ولادت شوم تا روز دوم ارديبهشت59 از دانشگاهيان و دانشجويان 17كشته و2180 زخمى گرفت تا دانشگاه به دست اوباش رژيم «فتح» شود. آمار كشته‌ها و زخميها چنين بود: دانشگاههاى بابلسر 30زخمى، شيراز210زخمى، تربيت معلم تهران 100زخمى، مشهد 400زخمى و يك كشته، تهران 491زخمى و 3كشته، جندى‌شاپور 700زخمى و 5كشته، سيستان و بلوچستان 50زخمى و يك كشته، گيلان 7 كشته و صدها زخمى» (نقل از كتاب 20سال جنايت عليه مردم ايران- شوراى ملى مقاومت ايران، كميسيون دانشگاهها، كارنامه بيست‌ساله
رژيم در دانشگاهها، دكتر محمد على شيخى -بهمن 1377
-هدف اعلام شده كودتاى سياه ضدفرهنگى در ارديبهشت 1359 آن‌چنان‌كه بعدا در نوارهاى صوتى حسن آيت، يك كانديداى حزب خمينى (حزب جمهورى اسلامى) براى رياست جمهورى، در29خرداد همان سال توسط مجاهدين فاش شد، دريك كلام تسلط حوزه و ولىفقيه ارتجاع بر دانشگاه بود.
- «به‌دنبال غائله «انقلاب فرهنگى» و بسته شدن دانشگاهها و حاكم گرديدن «دانشجويان پيرو خط امام» و «جهاد دانشگاهى»، عده بسيارى از دانشجويان و دانشگاهيان دستگير، زندانى و برخى از آنان نيز اعدام شدند و بسيارى از استادان و ساير اقشار دانشگاهى اخراج يا مجبور به ترك دانشگاهها گرديدند. رژيم خمينى كه نمى‌توانست به تسلط شبه‌نظاميش بر دانشگاهها ادامه دهد، از روى نياز و براى به‌راه انداختن ماشين سركوب خويش دانشگاهها را به مدت سه سال بسته نگاه داشت و زمانى كه توانست ارگانهاى جاسوسى، تفتيش عقايد، سركوب و بهكار گيرى روشهاى گزينش قرون وسطايى را در دانشگاهها و آموزش عالى برقرار كند و آخوندهاى حوزه‌هاى جهل و جنايت را براى دستيابى به آرزوى دست‌نيافتنى‌اش يعنى تسلط حوزه بر دانشگاه، در رأس امور آموزش عالى بگمارد، به بازگشاييشان تن‌داد» (همان‌جا).
- نكته جالب توجه ديگر اختصاص دادن چهل درصد سهميه گزينش دانشجو دردانشگاهها به عوامل بسيج و سپاه پاسداران و ديگر ارگانهاى متعلق به رژيم پس از بازگشايى دانشگاهها بود به اين منظور «مجلس رژيم ”قانون ايجاد تسهيلات براى ورود رزمندگان به دانشگاهها“ را از تصويب گذراند». بر اساس يكى از تبصره‌هاى اين قانون «5درصد ظرفيت دانشگاهها و موسسات آموزش عالى به فرزندان و همسران شهدا و جانبازان بالاى 50 درصد و همسران آزادگان با سنوات چهار سال به بالا اختصاص» يافت. به اين ترتيب، دانشگاهها موظّف شدند به‌جاى 40درصد، تا 45درصد ظرفيت پذيرش را به اين افراد اختصاص دهند (همانجا).
-اين‌كه در سالهاى بعد آخوندها چه بر سر دانشجويان و دانشگاهها و اساتيد و هيأتهاى علمى و سطح آموزش دانشگاهى آوردند، بحث طولانى و جداگانهاى مىطلبد و آن را به كميسيون دانشگاههاى شوراى ملى مقاومت ايران ارجاع مى‌دهم و تنها به ذكر چند نكته ديگر از گزارش اين كميسيون اكتفا مى‌كنم:
- در29ارديبهشت 1375 يعنى 16سال پس از آن كودتاى ضدفرهنگى و آن همه بگير و ببند و تصفيه و اخراج، خامنهاى باز هم مى‌گفت: «مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى بايد كسانى را كه در سمت استاد دانشگاه با مقدسات نظام اسلامى مبارزه مى‌كنند، كنار بگذارند». وى «وجود دفاتر نمايندگى ولى‌فقيه در دانشگاهها را براى رشد و تعالى آموزش عالى ضرورى خواند» و تأكيد كرد كه «دانشگاه امروز ما اسلامى نيست و بايد اسلامى شود» !
-يك ماه بعد در27خرداد 1375 آخوند يزدى، رئيس قوه قضاييه رژيم و معاون «شوراى عالى انقلاب فرهنگى» با‌اشاره به سخنان خامنه‌اى اعلام كرد: «اسلامى كردن دانشگاهها بايد وسيله‌يى براى حاكميت هرچه بيشتر اسلام در محيطهاى دانشگاهى گردد» (راديو رژيم، 27خرداد75).
- سپس وزير وقت فرهنگ و آموزش عالى رژيم اعلام كرد: «به‌جاى استادان دانشگاهها كه تاكنون به‌دلايلى تحمل مى‌شدند، به‌زودى دانشجويان و خانواده‌هاى كشته‌شدگان جنگ و انقلاب و هم‌چنين معلولان به‌تدريس خواهند پرداخت. از‌اين‌پس اعضاى هيأت بسيجى در دانشگاهها خدمت خواهند كرد و ديگر نيازى نداريم استادانى را تحمل كنيم كه به‌لحاظ اضطرارى تاكنون در دانشگاهها كار مى‌كردند» (روزنامه رسالت، 4شهريور75).

- با اين همه باز هم در13مهر 1377 سركرده بسيج سپاه پاسداران اعلام مى‌كند كه «ضرورى‌ترين تشكّلها، تشكّل بسيج دانشجو و طلبه است». طرح بسيج دانشجويى مقرر مى‌كند «بسيج دانشجويى در كليه دانشگاهها و مراكز آموزش عالى به‌منظور جذب، آموزش و سازماندهى دانشجويان و اساتيد دانشگاهها و مراكز آموزش عالى كشور و ايجاد روح هميارى، مسئوليت‌پذيرى و آمادگى دفاع همه‌جانبه از دستاوردهاى انقلاب اسلامى در عرصه‌هاى گوناگون… و بسط تفكر و فرهنگ بسيجى… . تشكيل مى‌گردد» (روزنامه اطلاعات -14مهر73).
-در اين اثنا سران رژيم از غارت و چپاول هم دريغ نمى‌كنند. درسال 1376تنها يكى از دانشگاههاى غيردولتى از 650هزار دانشجوى ثبت‌نام شده خود 60ميليارد تومان شهريه گرفته است.
به‌روشنى پيداست كه تاريخچه دانشگاهها دررژيم ولايتفقيه، دور تسلسلى از سركوب همه جانبه و فراگير است. كشتن و زدن و گرفتن و بستن و تصفيه و اخراج پايان ناپذير دانشجويان و استادان و كاركنان و دستاندركاران دانشگاهى و آموزش عالى، يكى پس از ديگرى كه نزديك به 30سال است ادامه دارد. بيش از 30سال است كه حتى زمين دانشگاه تهران كه دانشگاه مادر است، دراشغال جمعه بازار و مزدوران سپاه و اطلاعات و بسيج آخوندى است. به‌راستى سركوب و فشارى بيش از اين قابل تصور نيست.

شگفتى اما دراين است كه باز هم صورت مسأله به‌قوت خود باقيست. باز هم دانشجويان دلير و انقلابى به‌پا مى‌خيزند و قفل 30ساله ولايت سياه بر دانشگاه را درهم مى‌شكنند. در را از جامى‌كنند و در خيابانها جارى مى‌شوند. هم‌چون سيل خروشان و گدازههاى آتشفشان. اين چنين از جرقه‌هاى شانزده آذر، حريق برمى‌خيزد و قباى مندرس حاكميت ارتجاعى را فرا مى‌گيرد. صداى رساى ملت ايران عالمگير مى‌شود كه: «مرگ بر اصل ولايتفقيه»
گيرم كه مىكشيد، گيرم كه مى‌زنيد
با رويش ناگزير جوانه چه مى‌كنيد… .
راستى با مهر تابان مقاومت و آزادى مردم ايران چه مى‌كنيد؟
در مقابل، شعار مردم و مقاومت ايران: «مرگ بر اصل ولايتفقيه - زنده باد آزادى وحاكميت مردم ايران» چه مى‌كنيد؟
يريدون ليطفؤوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره ولو كره الكافرون…
مى‌خواهندنور خدا را با دهانهاى آلوده خود خاموش كنند و خدا اراده كرده است نور خود را به كمال برساند ولو كه مرتجعان حق ستيز را خوش نيايد و از آن كراهت داشته باشند.

درود بر دانشجويان انقلابى و اشرفنشان، صداى پرطنين مردم ايران و انقلاب دموكراتيك درقيام 16آذر 1388
هم‌چنانكه رئيسجمهور برگزيده مقاومت ايران گفت: «اين صداى پرطنين، صداى انقلاب مردم ايران را، خامنه‌اى مدتهاست كه مى‌شنود اما از ترس شكنندگى فوق‌العاده حكومت فرتوتش ياراى كمترين انعطاف و تغييرى در سياست به بنبست رسيده خود ندارد و جز سركوب فزاينده داخلى و تشديد مداخله در عراق و صدور تروريسم و بنيادگرايى در كشورهاى منطقه و ساختن بمب اتمى راهى براى بقاى فاشيسم منفور و مطرود مذهبى نمى‌يابد، حال آن كه ديوار همين سياستها هم بر سر رژيمش خراب مى‌شود».

هموطنان،
جوانان و دانشجويان انقلابى،
هسته‌ها و نيروهاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران،
پيروان پيامبر جاودان آزادى، خون خدا، سيدالشهداء حسين بن على در ايران اسير،
آخوندهاى عصر جاهليت و بربريت ولايت، ميهن ما را اشغال كردهاند، حاكميت خلق ما را غصب كردهاند و آن را به‌سرقت بردهاند.
درآستانه محرم و عاشوراى حسينى، يكبار ديگر مى‌خواهم به آنها كه شبانه بر فراز بامها عليه آخوندهاى حاكم بانگ «الله اكبر» سر مىدهند، تهنيت بگويم. شما اين شعار را كه در زمان پيامبر اكرم شعار و حربه انقلاب در برابر ارتجاع بود، پس از سه دهه اسارت از چنگ آخوندهاى دين فروش، آزاد كرديد، صيقل زديد و ديگر بار عليه ارتجاع و ديكتاتورى به‌كار انداختيد… …
از همين حالا براى استفاده از فرصتهاى محرم، براى آزاد كردن مساجد و مراسم و گردهماييها از ستم ولىفقيه ارتجاع، بت مجسم وحق ستيز زمانه، مظهر كفر وتجاوز و بيداد، مانع اصلى آزادى و حاكميت و حقوق خلق در زنجير، طراحى كنيد. نبايد گذاشت رژيم پليد ولايتفقيه مسجد محرم حسينى را درخدمت كفر و ارتجاع و بيداد بگيرد. قيام آفرينان 16آذر بدون شك مى‌توانند و بايد به اين فريضه آرمانى و مردمى و ميهنى و انقلابى قيام كنند.

از دود و دم عمله جور و ستم نهراسيد. هم‌چون مجاهدان پايدار و پاكباز اشرف دربرابر آزمايشها سينه سپر كنيد و به دشمن «بيا، بيا» بگوييد. قيمت آزادى را با همه رنجهايش جانانه و با آغوش باز بپذيريد و، به اين شايستگى، خدا را مانند قهرمانان پيشتاز اشرف شكر بگذاريد. در اين‌صورت، پيروزى بى‌گمان از آن شماست.

رود خروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادى ايران ضامن پيروزى محتوم خلق ماست.
مسعود رجوى
16آذر 1388 

09 Dezember 2009

تلویزیون آرته فرانسه: «مرگ بر دیکتاتور» شعارِ این دانشجویان است

تلویزیون آرته فرانسه(۱۶آذر۸۸) گزارش داد: در ایران جوانان به مناسبت روز ملی دانشجو تظاهرات کردند. هزاران نفر به خیابانهای تهران ریختند و ممنوعیت تظاهرات که توسط مقامات اعلام شده بود را به چالش کشیدند. این وقایع نشان می دهد بعد از انتخابات ربوده شده ریاستجمهوری، جمهوری اسلامی موفق به خفه کردن صداهای مخالف نمیشود.
 گزارشگر تلویزیون آرته فرانسه افزود: «مرگ بر دیکتاتور» شعارِ این دانشجویان است. این تصاویر که روی توئیتر و یوتیوب منتشر شدهاند دور دنیا گشتهاند. تظاهراتی در چند دانشگاه تهران برگزار گردیدهاند. مقامات به مدت سه روز رسانههای خارجی را از انجام کارشان ممنوع کردهاند. در یک تماس تلفنی، یک خبرنگار که درخواست کرده هویتش فاش نشود، وضعیت را تشریح میکند: «من در محلی بودم که لااقل دوهزار نفر مشغول نبرد با پلیس بودند. آنها سنگ پرتاب میکردند و پلیس سنگها را به سمتشان بر میگرداند. نیروهای انتظامی همچنین از گاز اشکآور استفاده کردند. آنها با موتور به تظاهرکنندگان حملهور شدند. حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه طول کشید تا این که پلیس بر اوضاع چیره شود و شروع به ضرب و جرح تظاهرکنندگان بکند».
تلویزیون آرته فرانسه گفت: این درگیریها دهها مجروح در میان مخالفان بر جا گذاشت. ۶ ماه بعد از تظاهرات گستردهیی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، مخالفان روز ملی دانشجو را از آن خود کرده اند. جنبشی که توسط دانشجویان حمایت میشود، امروز نشان داد که حاضر به تسلیم نیست.
تلویزیون کانال ۲فرانسه نیز گزارش داد:
و اما اخبار خارجی و خبر اول به چالش کشیدن دوباره رژیم ایران توسط مخالفان است. تظاهرات در تهران برگزار شد و بار دیگر منجر به درگیری گردید. رسانههای خارجی اکیدا ممنوع شده بودند. گزارشگر تلویزیون کانال ۲فرانسه گفت: حکومت میخواست بسیج مخالفان را خفه کند اما شکست خورد. دانشجویان با وجود اینکه در کوی دانشگاه توسط پلیس محصور شده بودند، گردهمایی خود را برگزار کردند. برای ایجاد رعب و وحشت، بسیجیها، شبهنظامیان اسلامی، از آنها از لای نردهها فیلم میگیرند. ولی دانشجویان روحیه خود را از دست نمیدهند و با انگشتانی که پیروزی را نشان میدهد پاسخ میدهند. ما بار دیگر از نقطه دیگری از تهران تصاویر مخفییی دریافت کردهایم. به نظر میرسد تعداد تظاهرکنندگان بالغ بر هزاران نفر میشود. حکومت پوشش خبری را برای همه خبرنگاران ممنوع کرده است و حتی جواز خبرنگاران را باطل کرده است. با اینحال امشب مطلع شدیم که درگیریهایی صورت گرفته است. این زن مجروح که توسط دانشجویان در خیابان مداوا میشود نشانهیی از این درگیریها است.
همچنین تلویزیون فرانسه کانال ۵ (۱۶آذر۸۸)گزارش داد در ایران، روز دانشجو پرتنش بود به گفته شهود درگیریهایی در تهران بین تظاهرکنندگان و مأموران نیروی انتظامی در گرفت. در خیابان انقلاب، در حوالی دانشگاه، برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشکآور استفاده شد.

هذیان گوییهای پاسدار علی لاریجانی در وحشت از ضربه خیزش ۱۶آذر

 
پاسدار علی لاریجانی امروز در برابر ضربه قیام ۱۶آذر که ارگان حکومت آخوندی را به لرزه درآورد به هذیان گویی افتاد.
تلویزیون رژیم (۱۷آذر۸۸)با پخش قسمتهایی از اظهارات این پاسدار گفت: رئیس مجلس شورای اسلامی از دانشجویان خواست نگذارند عده ای سیمای جاودانه ضد استکباری حرکت دانشجویان را از سرغفلت مشوه کنند و مستمسکی به دست شیادان افکار عمومی نظیر رسانه های آمریکایی ، انگلیسی و برخی رسانه های منطقه ای دهند.
آقای لاریجانی در اغاز جلسه علنی امروز مجلس شانزدهم آذر در کشور را نشان بیداری نسل فرهیخته و دانشجویان در مقابل دشمنان ملت دانست و گفت رشادت های شانزدهم آذر هیچگاه از یاد و خاطره ها فراموش نمی شود و هر سال با عظمت بیشتر ستایش می شود
 کما اینکه دیروز دانشگاهیان یاد آن روز گرامی داشتند....

علی لاریجانی : آیا پس از ۱۱ سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم دندان های صلیبی خود را به سوی ملت ایران و مسلمانان تیز نکرد و ملت عراق و افغانستان را به خاک و خون نکشید و این دو کشور مسلمان را اشغال ننمود؟ البته به خیال آنکه بعد به سراغ ملت ایران بیاید که دچار قهر الهی گردید...
آیا ایالات متحده در همکاری با منافقین و تروریستها برای ضربه به تمامیت ارضی ایران و پایداری جمهوری اسلامی به جان و مال ملت ایران رحم کرد. آیا شهدای بزرگ ما مطهری ، بهشتی ، باهنر، رجایی ، شهدای محراب و صدها عزیز دیگر با حمایت آمریکا از دست ملت ایران گرفته نشدند. آیا قبل و بعد از انتخابات آمریکا و انگلیس بدنبال ماجراجویی برای بهم زدن آرامش کشور و ضرفه به حیثت ایران و منافع آن نبودند.

دادستان کل جنایتکار رژیم تهدید کرد که از امروز به بر هم زنندگان نظم و امنیت جامعه مهلت نخواهیم داد

در واکنش به قیام پرشور مردم در روز ۱۶ آذر که دیکتاتوری آخوندی را به لرزه انداخت، آخوند اژه یی دادستان کل جنایتکار رژیم چنگ و دندان نشان داد و تهدید کرد که از امروز به بر هم زنندگان نظم و امنیت جامعه مهلت نخواهیم داد.
آخوند گوشخوار اژه یی که اظهاراتش توسط خبرگزاری حکومتی ایرنا منتشر شده، گفت به دادستان رژیم در تهران دستور داده و افزود: «امروز طی صحبتی که با جعفری دولت آبادی داشتم به وی گفتم که از حالا وظیفه ماست که اجازه ندهیم پیش از این عده‌ای با قانون شکنی در خیابان امنیت و آرامش مردم را برهم بزنند و ماشین و موتورسیکلت مردم را به آتش بشکند و علاوه بر برهم زدن نظم مردم بهترین دستاویز را برای دشمن و بهانه‌ای برای ضربه به نظام قرار دهند».
 دادستان جنایتکار رژیم در حالیکه اظهاراتش ضعف و درماندگی ولی فقیه درهم شکسته را در مقابل استمرار خیزش و قیام مردم، نشان می داد به تهدید خانواده های جوانان و دانشجویان روی آورد و گفت: «از همین جا اعلام می کنم و می‌دانم که جعفری دولت آبادی در این زمینه هم اقدام می‌کند که اگر کسی برخلاف امنیت و نظم مردم برخورد کند به شدت با او برخورد می‌شود و به خانواده‌ها نیز می‌گویم تا مراقب فرزندانشان باشند که فریب بیگانه و یا شعارهای دوپهلو را نخورند که اگر آنها فریب خوردند خانواده‌ها گله نداشته باشند که فرزندم دانشجو بود چرا دستگیر شد؟ زیرا مردم ما بیش از این تحمل ندارند و از دستگاه قضایی می‌خواهند بیش از این مهلت ندهد و ما نیز مهلت نخواهیم داد....من قبلا هم گفته‌ام دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی و نظامی برخی خویشتنداری کردند تا صف دشمن برای کسانی که نمی‌دانند روشن شود و اعلام می کنم از امروز به بعد به هیچ وجه اغماض نخواهد شد زیرا قضیه روشن است».
آخوند اژه یی حتی دادستانهای گماشته خود را در شهرهای مختلف نیز تهدید کرد که اگر دستوراتش را اجرا نکنند، توبیخ و تنبیه خواهند شد. وی گفت: «اگر دادستان محل جرم از حقوق عامه کوتاهی کند ما حتما تعقیب می‌کنیم و اگر دادستان تهران نسبت به ظلمی که نسبت به نظام می‌شود و حقوق مردم زیر پا گذاشته می شود و هر روز عده‌ای نظم شهر را برهم زده و به اموال عمومی و کسب وکار مردم آسیب بزنند، حساسیت نداشته باشد به او اخطار و تذکر داده می شود و اگر لازم باشد اقدام بعدی را در خصوص وی انجام می‌دهیم».

08 Dezember 2009

نمایش فیلم پاره کردن عکس خمینی دجال از تلویزیون رژیم


رژیم آخوندی که در طنین قیام مردم ایران در ۱۶ آذر سرنگونی خود را به چشم دید ناچار به نمایش فیلم پاره کردن عکس خمینی دجال از تلویزیون خود شد.
تلویزیون شبکه یک(رژیم)(۱۶آذر۸۸) گزارش داد:« ۷ دسامبر ۲۰۰۹ - مراسم روز ۱۶ آذر روز دانشجو امروز در دانشگاههای مختلف کشور برگزار شد. در دانشگاه تهران هم مراسم باشکوهی با حضور هزاران دانشجو برپا شد. در این مراسم یاد و خاطره سه دانشجوی شهید شانزدهم آذر سال ۱۳۳۲ که در اعتراض به سفر معاون رئیس جمهور آمریکا به شهادت رسیدند گرامی داشته شد. (فیلم از تظاهرات رژیم).
گوینده: سالروز قیام ضد آمریکایی دانشجویان در شانزده آذر سال ۱۳۳۲ پس از ۵۶ سال امروز به صحنه ای برای ابراز بیداری دوباره
 دانشجویان در مقابل آمریکا و مستکبران و مستبدان بین المللی تبدیل شد و دانشگاههای مختلف بویژه دانشگاه تهران بار دیگر شاهد هوشیاری و بصیرت دانشجویان در قبال حیله ها و ترفندهای پیچیده بیگانگان بود. (شعار مرگ بر منافق، دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد، منافق حیا کن دانشجو را رها کن) بجز دانشجویان تهران در اغلب دانشگاههای دیگر نیز نظیر این صحنه ها تکرار شد و انبوه دانشجویان با شعارهای انقلابی - اسلامی ماهیت حقیقی جنبش پیش روی دانشجویی را فریاد زد. (شعار مرگ بر اسراییل، دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد، مرگ بر انگلیس، دانشجوی باغیرت بصیرت، بصیرت، دانشجوی مسلمان اتحاد ، اتحاد ـ در اینجا قسمتی از فیلمهای دست پخت تلویزیون رژیم نشان داده می شود و گوینده ادامه می دهد) .
گوینده: امروز گروه دیگری در دانشگاه ترجیح دادند با ماهیتی متفاوت از ماهیت ضد آمریکایی ۱۶ آذر ۳۲ مراسم این روز را برگزار کنند.(نشان دادن تصاویر دانشجویان مخالف) (عکس پاره شده خمینی را نشان می دهد همراه با شعار ، استقلال ، آزادی، جمهوری ایرانی، استقلال ، آزادی، جمهوری ایرانی)
گوینده. در میان شعارهای مختلفی که (نامهفوم) می دادند برخی دانشجویان به تعامل در تفاوت اشعارها و جمعیت های شعار دهنده پرداخته بودند. (شعار.نامفهوم مفتخوری را رها کن) نشان دادن تصاویر حزب الهی ها.
گوینده . در حالیکه دانشجویان در داخل دانشگاههای مختلف مشغول مراسم سالروز قیام ضد آمریکایی ۱۶ بودند عده ای که اصلا کاری به این حرفها و کاری به ماهیت این روز ندارند یکسره رفتند سراغ سطل آشغالهای شهرداری و در خیابانهای اطراف دانشگاه چند تا سطل و موتور را آتش زدند تا بهرحال تصویر قابل پخشی برای بیگانگان فراهم کنند. بهرحال حتما رسانه های بیگانه و مقامات غربی از اتش گرفتن این سطل آشغالها و برخی شعارهای ضد اسلامی و ضد ایرانی این گروه سوم خوشحال شدند اما آنچه مهم است ماهیت حقیقی و ضد استکباری ۱۶ آذر و روز دانشجو که امروز حتی از سالهای قبل هم در دانشگاهها نمود و جلوه بیشتری داشت.

07 Dezember 2009

تظاهرات ضدحكومتى صدها هزار تن از دانشجويان، جوانان و مردم تهران

تظاهرات ضدحكومتي دانشجويان- پلي تكنيك16آذر88
تظاهرات ضدحكومتي دانشجويان- پلي تكنيك16آذر88
بنا بر صدها گزارش شاهدان عينى، طى 5ساعت گذشته، صدها هزار تن از مردم و جوانان شجاع، در نقاط مختلف شهر تهران به تظاهرات ضدحكومتى عليه رژيم آخوندها و مقابله با نيروهاى سركوبگر پرداختهاند.
معترضان در ميدان انقلاب و خيابانهاى انقلاب ، امير آباد شمالى ، 16آذر ، فلسطين، كاخ و چهار راه وليعصر درحال تظاهرات گسترده و جنگ و گريز با ماموران نيروى انتظامى هستند. آنها با خروش شعارهاى ”رهبرخدايى مىكند ملت گدايى مىكند“. ”اى رهبرآزاده! خمينى چشم به راه ته“، ”مرگ برخامنه اي“، ”جنتى جنتى لعنتى لعنتي“، و مرگ بر ديكتاتور، بهرغم سركوب بىسابقه نيروهاى سركوبگر، انزجار خود را از ديكتاتورى آخوندها ابراز مىدارند.

در خيابان فخر رازى روبهروى دانشگاه درگيرى گسترده است و جوانان با سنگ به مزدورانى كه باگاز اشكآور به آنها حمله كردند، درگير شدند. رژيم آخوندها تعداد زيادى خودروهاى مخصوص حمل دستگيرشدگان را در تمامى اين منطقه مستقر كرده است و بازداشت شدگان را با آنها به نقاط نامعلومى منتقل مىكنند.
در خيابان سميه، دانشجويان دستگيرشده به اتوبوسهايى كه براى انتقال بازداشت شدگان اختصاص يافته، منتقل شدهاند.
تظاهرات مردم و جوانان در چهارراه سلسبيل ، ميدانهاى امام حسين و بهارستان هم به درگيرى با نيروهاى سركوبگر كشيده شده است.


دبيرخانه شوراى ملى مقاومت ايران
16آذر1388 (7دسامبر2009)

Archiv

‏‎‎تحميل كنندگانِ واقعيِ «جنگ تحميلي»‏ ‏ عبدالعلي معصومي محقق و تاريخ شناس

در سالگرد آغاز جنگ ايران و عراق , جاي آن دارد يكبار ديگر دربارة تحميل كنندگان واقعي اين جنگ ويرانگر و ضدميهني سخن به ميان آيد.

گردانندگان رژيم آخوندي, اين جنگ خانمانسوز را «جنگ تحميلي» يا «دفاع مقدّس» مينامند. آيا واقعاً اين جنگ, «تحميلي» بود؟ اگر چنين بود ـ كه بود ـ تحمييلكنندگان واقعي چه كساني بودند؟

ـ اگر جنگ را تحميل شده از سوي رژيم حاكم وقت عراق بدانيم, و مبارزه عليه اشغالگران را «دفاع مقدس», آيا پس از فتح خرمشهر و بيرون رفتن نيروهاي اشغالگر از ايران در خرداد 1361, آيا باز هم ميتوان, از آن پس, جنگ را, «تحميلي», «مشروع» و «دفاع مقدس» ناميد؟

ـ در آن زمان كه رژيم عراق, مقاومت ايران, ملل متّحد و سازمانهاي ديگر بين المللي, با اصرار تمام, پيوسته, در تلاش به پايان رساندن اين جنگ نابودكننده و ويرانگر بودند, چه كساني, به رغم اين خواست فراگير و گسترده, جنگ را 6سال ديگر ادامه دادند؟ و اساساً ادامة جنگ به سود چه كساني و در تحكيم قدرت چه نيروهايي اثرگذار بود؟

اگر جنگ تا به آخر «تحميلي» بود و «دفاع مقدس», پس چرا خميني پذيرش آتشبس را در 27تير 1367, نوشيدن جام زهر شمرد و از معاملة آبرويش با خدا يادكرد و در بهمن همان سال منتظري, رفسنجاني و موسوي اردبيلي,و شمار ديگري از گردانندگان رژيم تلاش كردند دامن خود را از ننگِ اين جنگي كه به شدّت مورد تنفّر مردم بود و جز نكبت براي ايران زمين به بارنياورد, بپالايند و خود را مخالف ادامة تجاوركارانة جنگ پس از فتح خرمشهر, نشان دهند؟

اين مقاله, سعي بر اين دارد كه, به مدد اسناد و داده هاي تاريخي, چهرة اين جنگ «تحميلي» و تحميل كنندگان واقعي آن را, بارديگر, در روشنايي واقعيت قراردهد. طبيعي است در سالگرد آغاز اين جنگ ضدميهني, اين تلاش و بازبينيِ دوباره, چندان بيربط نخواهد بود.

زمينهسازانِ جنگ

راستي, زمينهسازان اصلي جنگ ايران و عراق چه كساني بودند؟

آيا گردانندگان رژيم آخوندي كه پس از حملة رژيم عراق به ايران و آغاز جنگ, آن چنان سخت و بي وقفه, بر ادامة آن اصرار ميورزيدند و آن را «ضامن بقا»ي رژيمشان ميشمردند, در زمينهسازيِ آغاز جنگ هم نقشي داشتهاند, يا آن كه اين «مائدة آسماني» را پس از آغاز آن, در دامن قباي خود يافته اند؟

مروري بر موضعگيريها و رويدادهاي دورانِ پيش از آغاز جنگ, اين گره را خواهد گشود و نشان خواهد داد كه آيا واقعاً, «مظلوميّت» رژيم آخوندي, حتّي, در آغاز جنگ, واقعي است و اين تهاجم بدون زمينهچيني و تحريكات اين رژيم, و صِرفاً, براي تحقّقِ مقاصد توسعهطلبانة طرف عراقي آغاز شد, يا اين كه تاٌكيدِ پيوسته و پايانناپذير آنها بر «تحميل», «تجاوز», «دفاع مقدس», غرامت و مجازات متجاوز, ترجيعبندي است كه برپادارندگان اصلي جنگ, براي بهبيراهه كشاندن اَذهان ناپخته, پيوسته, تكرار ميكنند و كاملاً, بيپايه است.

اشارة «آيت الله منتظري» در خاطراتش به روحية سردمداران رژيم پس از چيرگي بر اَريكة قدرت, گرة اين مشكل را ميگشايد: «وقتي انقلاب پيروز شد... در بُعد خارجي, شعارها, همه, بر اساس صدور انقلاب و اين كه انقلاب مرز نميشناسد, و اين قبيل مسائل, متمركز بود. اين شعارها كشورهاي همجوار را به وحشت انداخت و اين فكر براي آنها ايجاد شد كه اينها به اين شكل كه پيش ميروند, فردا نوبت ماست... كشورهاي همجوار, واقعاً به وحشت افتادند و در برابر جمهوري اسلامي موضع گرفتند... جوّي كه در ايران بود اين بود كه عراق كي هست؟ ... من, به سهم خودم, يك روز رفتم منزل آقاي شيخ محمد يزدي در قم. آن وقت هنوز امام قم بودند و در منزل آقاي يزدي سكونت داشتند. به امام عرض كردم هر انقلابي كه در دنيا به پيروزي ميرسد, معمولاً, هياٌتهاي حُسننيّتي را براي كشورهاي مجاور ميفرستد و خطِ مشي خود را براي آنها توضيح ميدهد و با آنها تفاهم ميكند... بهجاست هياٌتهاي حسننيّت به كشورهاي مجاور فرستاده شود تا يك مقدار اين تشنّجها كاهش پيداكند. ايشان فرمودند ول كن. ما كاري به دولتها نداريم... ايشان هيچ حاضر نبودند كه اسم دولتها به ميان بيايد... و ميفرمودند ملتها با ما هستند. به نظر من, اگر ما يك مقدار تفاهم ميكرديم شايد بهانه به دست آنها نمي آمد...» (خاطرات آيت الله حسينعلي منتظري. چاپ دوم, ديماه 1379, ص310).

آن كسي كه ميگفت «ما كاري به دولتها نداريم», آيا براي سرنگون كردن آن دولتها, حدّاقل درمورد عراق, از زمينهچيني رويگردان بود, يا دو اسبه به آن سو ميتاخت؟

مروري بر موضعگيريها و نحوة برخورد خميني و سياستگذاران رژيم وي در رابطه با عراق و زمينهچينيهاي متواتر براي مداخله در امور داخلي آن كشور بر اساس تزِ ارتجاعي «صدور تروريسم» نشان ميدهد كه جنگ پيش از تهاجم گستردة عراق بهخاك كشور ما در 31شهريور 1359, در ابعادي كوچكتر آغاز شده بود و رژيم آخوندي درصدد بود براي حل تضادهاي داخلي و سرپوشنهادن بر شتاب روزافزون آن, زمينة درگيري در جنگ خارجي را فراهم كند.

عراق دربردارندة ويژگيهايي بود كه, بهعنوان مناسبترين طرف اين جنگ, ميتوانست مدّنظر قرار گيرد. سَواي خُردهحسابهاي شخصي خميني با سران رژيم عراق, درصد عظيم جمعيّت شيعهمذهب و وجود مَرقَدهاي ائمة اَطهار در آن كشور و وابستگي كشورهاي ديگرِ هممرز با ايران بهيكي از دو اردوگاه جهاني ـ كه البتّه, معنيِ چپ نگاه كردن بهآنها براي خميني, كاملاً, آشكار بود و عراق, در مقام مقايسه, ناوابستهترين كشورِ هممرز ايران بهشمار ميآمدـ باعث شد كه اين كشور براي اجراي سياست ارتجاعيِ «صدور تروريسم», مناسبترين محل درنظر آيد.

هنوز دو هفته از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه خميني نخستين سخنراني تحريكآميز خود را در زمينة «صدور تروريسم» ايراد كرد و در آن از «همة كشورهاي اسلامي در زير يك دولت و يك پرچم» سخن گفت و اين كه «يك دولت بزرگ اسلامي بايد بر همة دنيا غلبه كند» (روزنامة «آيندگان», 7اسفند1357).

در اجراي اين سياست, براي درخدمت گرفتن عوامل سرسپردة «قيادة موقّت», جنازة ملامصطفي بارزاني را, كه نه ايراني بود و نه تابع ايران, و در آمريكا فوت كرده بود, با هليكوپتر به اُشنويه برد و در آنجا دفن كرد و به اعتراض كردهاي مقيم مركز, كه در دانشگاه صنعتي شريف بههمينعلت نشستي برپاكرده بودند (روزنامة «پيغام امروز», 19اسفند57), يا بهتظاهرات مردم بانه در اعتراض بهپروبال دادن به«قيادة موقّت» و درخواست اخراج آنها از ايران (كيهان, 10اسفند57), توجّهي نكرد.

در واكنش به تحريكاتي كه از همان ماههاي اولية سلطة خميني آغاز شده بود, وزير خارجة عراق از گردانندگان رژيم خواستار رفع اختلافات فيمابين گرديد (روزنامة «بامداد», 20مهر1358). امّا, درخواستش بي پاسخ ماند. زيرا, آنها سوداي ديگري در سر داشتند.

خميني در فروردين 1359, كه در پايان شهريور آن, عراق به ايران حمله كرد, در سخناني بهمناسبت قطع رابطه با آمريكا, رژيم عراق را دستپروردة آمريكا ناميد و مردم آن كشور را به قيام و خيزش دربرابر آن فراخواند و خطاب به آنها گفت: «...ملت شريف عراق, شما اَخلاف آنان هستيد كه انگليس را از عراق راندند. بهپاخيزيد و قبل از آن كه اين رژيم فاسد همه چيز شما را تباه كند, دست جنايتكار او را از كشور اسلامي قطع كنيد. اي عشاير فرات و دجله, همه با هم و همة ملت اتّحاد كنيد و اين ريشة فساد را قبل از آن كه فرصت از دست برود, قَلع و قَمع نماييد, كه خدا باشماست. اي ارتش عراق, اطاعت از اين مخالف اسلام و قرآن نكنيد و به ملت بگراييد و دست آمريكا را كه از آستين صدام بيرون آمده است, قطع كنيد و بدانيد اطاعت از اين سفّاك, مخالفت با خداي متعال است و جزاي آن عار و نار است» (صحيفة نور, مجموعة رهنمودهاي امام خميني, جلد سيزدهم, بهمن 1362, ص40).

در اين ميان سياستگذاران رژيم نيز بيكار نبودند. بنيصدر, كه خود يكي از واضعان تئوري «صدور انقلاب» بود, بانگ برآورد كه «اگر كانونهاي قيام و انقلاب را همهجا, بهخصوص, در كشورهاي اسلامي برافرازيم, ما دشمن را در همهجا در پنجههاي قوي خويش خُرد خواهيم كرد» (روزنامة «انقلاب اسلامي», سرمقالة شمارة 26ديماه58). هم او در آستانة ايلغار دانشگاهها, در فروردين 59 گفت: «ما ميخواهيم ارتش را تجديد انقلابي و اسلامي بنماييم و بهترين جهتها همين [جنگ] است كه دولت عراق براي ما فراهم ميكند. من از اين جهات [جنگ] نگراني ندارم, نگراني در كشور خود ماست. امروز اين مساٌله [سركوبي مخالفان] را در شورا[ي انقلاب] بهاين نتيجه رسانديم و تصميم كه درآمد بايد اجرا كرد. چه شما خوشت بيايد و چه نيايد» (روزنامة بامداد, 20فروردين1359).

چند روز پيش از «كودتاي فرهنگي» در دانشگاهها, در راهپيمايي موسوم به«وحدت» در روز 22فروردين 59, بنيصدر خطاب بهرئيس جمهور عراق گفت: «ما انقلاب كرديم و يك آدم فاسد و خائن را بيرون كرديم, تو در اين ميان چه ميگويي؟ ... ما مردم عراق را بهرژيم فاسد تو بفروشيم؟ غيرممكن است. نميفروشيم». سپس, بهدرخواستهاي مكرّر رژيم عراق بهرفع اختلافات اشاره كرده و گفته بود: «اتّفاقاً, چند نوبت, چه زماني كه در مسئوليّت بودم و چه زماني كه مسئوليّت نداشتم, فرستادند و گفتند: ما آمادهايم تا امور خودمان را با شما حل كنيم. من گفتم: با شما امري نداريم كه حل كنيم. دفعة آخر ياسر عرفات آمد و من همين جواب را دادم» (اطّلاعات, 23فروردين59).

دو روز پس از سخنراني بنيصدر, منتظري طي ديداري از خميني درخواست كرد كه «رهبري انقلاب اسلامي عراق را نيز عهدهدار شود» (روزنامة «بامداد», 25فروردين59).

در همين ايّام بود كه مسعود رجوي با هاني الحسن, سفير فلسطين در ايران, بر روي متني كه بر اساس «احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلي» و «قطع مخاصمات و حل مسالمتآميز اختلافات» تنظيم شده بود, توافق كردند و قرار بر اين شد كه بر مبناي آن, عرفات دربين دولتهاي ايران و عراق ميانجيگري كند (گزارش مسئول شوراي ملّي مقاومت بهمردم ايران دربارة رابطة بني صدر... با شورا,... چاپ اسفند 1363, ص345). ولي, رژيم حاضر بهپذيرش هيچ ميانجيگري نشد.

چمران, وزير دفاع وقت, اعلام كرد كه «بين ملّت ما و صدّام حسين خط خون كشيده است و بههيچ وجه مِنَ الوجوه ميانجيگري را از جانب هيچ طرفي نميپذيريم و تا سقوط قطعي صدّام از هيچ مبارزة قاطعي دست برنخواهيم داشت» (روزنامة «جمهوري اسلامي», 6ارديبهشت59).

هنوز چندماه به حملة رژيم عراق به ايران مانده بود كه گردانندگان رژيم, اينچنين, از «سقوط قطعيِ صدام» دَم ميزدند.

«كودتاي فرهنگي»

دانشگاه در همان نخستين سال حكومت خميني, سازشناپذيريش را با خودكامگي رژيم نوپا نشان داد و سنگر مقدّم مبارزه براي نگاهباني از دستاوردهاي آزادي شد و از روز 31شهريور 1358 كه دانشگاهها در رژيم آخوندي بازگشايي شد تا اول ارديبهشت 1359 كه توطئة «انقلاب فرهنگي» آن را به خون كشيد و براي چندسال بسته شد, كانون پرشورِ گردهمايي مشتاقان آزادي و افشاي توطئههاي رژيم آخوندي بود.

خميني در پيامش در روز 31شهريور 1358, به مناسبت بازگشايي دانشگاهها, «دانشگاه و دانشگاهيان» را «چراغ راه هدايت و راهنماي ملت به سوي تعالي و سعادت و فضل و فضيلت» خواند و از «استادان و دانشجويان دانشگاهي سراسر كشور» تشكّر كرد كه «مكانهاي علمي مقدّس خود را به صورت دژهايي مستحكم و سنگرهاي شكست ناپذير درآوردند و از استقلال و آزادي ميهن عزيز خود دفاع نمودند...و دشمن خونخوار را دفع نمودند».

امّا, همان دانشجويان و استاداني كه در پيام خميني اين چنين تجليل ميشوند, وقتي اندك اندك, به چهرة واقعي او پي بردند و دانشگاه را به كانون افشاگري عليه اين خودكامگان قشري و تنگنظر تبديل كردند, خميني از بيم آن كه دامنة اين افشاگريها گسترده تر شود و به قلب جامعه نيز راه يابد, بر آن شد كه اين «سنگر آزادي» را درهم بكوبد. از اينرو, در پيامش در اول فروردين 1359, اعلام كرد «بايد انقلابي اساسي در تمام دانشگاههاي سراسر ايران به وجود آيد... تا دانشگاه محيط سالمي شود براي تدريس علوم عالي اسلامي». او در همين پيام «طبقة روشنفكر دانشگاهي» را «بريده از مردم» خواند و تاٌكيد كرد: «اكثر ضربات مُهلِكي كه به اين اجتماع خورده است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاهرفتهيي است كه هميشه خود را بزرگ ميديدند و ميبينند» (روزنامه جمهوري اسلامي, 6فروردين 1359).

پس از اين پيام بود كه گردانندگان رژيم براي درهم شكستن اين سنگر مقدّم دفاع از حريم مقدس آزادي, به تكاپوافتادند. ميرسليم, معاون وزير كشور وقت و عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي, در 19فروردين 59 طي بخشنامهيي به وزارت علوم تاٌكيد كرد «... به مسئولين دانشكدهها دستور فرماييد از اجازه دادن به گروههاي سياسي به هرعنوان براي برگزاري مراسم سخنراني و تبليغات سياسي خودداري نمايند».

چند روز بعد, «شوراي انقلاب» در اطلاعيهيي, كه سيدعلي خامنهاي آن را در نماز جمعه روز 29فروردين 1359 قرائت كرد, اخطار نمود «... اگر در ظرف سه روز ـ از صبح شنبه (30فروردين) تا پايان روز دوشنبه (اول ارديبهشت)ـ اين ستادهاي عملياتي گروههاي گوناگون برچيده نشوند, شوراي انقلاب مصمّم است كه همه با هم, يعني رئيس جمهوري (=بني صدر) و اعضاي شورا, مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و اين كانونهاي اختلاف را برچينند».

در همين روز 29فروردين, اوباش مسلّح در سراسر شهرهاي ايران, وحشيانه, به دانشگاهها يورش بردند و براي «فتح» اين«سنگر آزادي» از انجام هرگونه رذالتي كوتاهي نكردند.

شمار كشتهها و زخميهاي دانشگاهها در چهار روزِ از پيش تعيين شده (29فروردين تا اول ارديبهشت) طبق گزارش روزنامة انقلاب اسلاميِ اول ارديبهشت 1359 (روزنامة بنيصدر, رئيس جمهور وقت) چنين بود: «دانشكدة بابلسر 30زخمي, دانشگاه شيراز 310 زخمي, دانشكدة تربيت معلم تهران 100زخمي, دانشگاه مشهد 400زخمي و يك كشته, دانشگاه تهران 491 زخمي و 3كشته, دانشگاه جُندي شاپور 700زخمي و 5كشته, دانشگاه سيستان و بلوچستان 50زخمي و يك كشته, دانشگاه گيلان 7كشته و صدها زخمي و...» در همين شمارة روزنامه تاٌكيد شده بود: «.. مردم كشور بايد مراقب امنيت محيط كار خود باشند و بدانند اجراي تصميمات مقامات تعيين شده از سوي مردم, شرط ادامة انقلاب و پيروزي آن است...»

پس از قلع و قمع دانشگاهها, گردانندگان رژيم بر آن شدند تا با «تصفيه هاي عقيدتي», متلاشي كردن شوراهاي انتخابي, جايگزين كردن مهرههاي سرسپرده در پُستهاي اصلي, دانشگاهها را براي بازگشايي دوباره آماده كنند. براي پيشبرد اين مقاصد ضدآزادي به فرمان خميني «ستاد انقلاب فرهنگي» و بعد, «جهاد دانشگاهي»,به مثابه بازوي اجرايي آن تشكيل شدند و دانشگاهها را به عرصة يكّهتازيهاي خود تبديل كردند.

امّا, از آنجايي كه خاموش كردن مشعل فروزان مقاومت دربرابر خودكامگيهاي رژيم ضدمردمي, بدون يك پشتوانة مستحكم, از تضمين پايداري برخوردار نبود و هرلحظه بيم آن ميرفت كه بارديگر شعلة مقاومت دانشجويي و اعتراضات مردمي بالاگيرد, آخوندهاي حاكم بر ايران كه براي «حفظ نظام» از توسّل به هرگونه سياست جنايتبار و خانمانسوزي رويگردان نيستند, به تَرفند رذيلانة تازهيي چنگ آويختند تا با ياري آن به سركوبيهاي داخلي قبايِ «مشروعيت» بپوشند. بر اين اساس, زمينهسازي براي ايجاد يك بحران خارجي را, بهمثابه سرپوش سركوبي داخلي, همزمان با قلع و قمع جنبش دانشجويي, به جدّ,آغاز كردند. اين «مائدة آسماني» را صدّام حسين با قتل «آيت الله محمدباقر صدر» به دامن عباي آخوندهاي توطئهگر افكند و بهانة زمينهچيني براي دخالت در امور داخلي عراق را براي آنها «مشروع» نمود.

بهانة مداخله در عراق

همزمان با يورش به دانشگاهها, بهانهيي به دست خميني افتاد كه به ياري آن بتواند نگاهها و توجّهات را از خيزشهاي دانشجويي و اعتراضهاي رشديابندة مردمي, به سمتي ديگر سوق دهد و بر ناتواني رژيم در حل دشواريهاي گريبانگير مردم سرپوش بگذارد.

روز 16فروردين 1359 «آيت الله محمدباقر صدر» در نجف دستگيرشد. سه روز بعد, او و خواهرش در «شب سه شنبه 19فروردين در يكي از زندانهاي ارتشي بغداد» به قتل رسيدند.

«سيدمحمود هاشمي, نمايندة آيت الله صدر» (و رئيس كنوني قوة قضايية رژيم) در اطلاعيهيي «ضمن تسليت به پيشگاه امام خميني اظهار اميدواري كرد كه مسلمين به هر وسيلة ممكن اين خون پاك را مايهيي براي برافروختن شعلههاي انقلاب اسلامي در سراسر جهان قراردهند» (كيهان, 3ارديبهشت 1359)…

به نوشتة روزنامة كيهان, به انتقام اين قتل, جنبش اَمَل در لبنان به دفاتر بعثيها در بيروت حمله كرد و «در جريان آن 8 عامل حزب بعث كشته و 40تن دستگير شدند». «به گفتة يك نمايندة مجلس شيعيان لبنان, كه در ايران بهسر ميبرد, شيعيان لبنان و سوريه هم اكنون منتطر دستور امام خميني, رهبر انقلاب اسلامي ايران, هستند تا براي گرفتن انتقام خون آيتالله صدر از رژيم عراق اقدام كنند» (كيهان, 3ارديبهشت 1359).

خميني در پيامي كه «در پي شهادت آيت الله سيدمحمد باقر صدر و خواهر ايشان» «به دست رژيم منحط بعث عراق» فرستاد, اعلام كرد «... عجب نيست كه مرحوم صدر و همشيره, مظلومانه, به شهادت نائل شدند, عجب آن است كه ملتهاي اسلامي, خصوصاً, ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاهها و ساير جوانان عزيز عراق, از كنار اين مصيبت بزرگ كه به اسلام و اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله وارد ميشود, بيتفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند كه مفاخر آنان را, يكي پس از ديگري, مظلومانه, شهيد كنند و عجبتر آن كه ارتش عراق و ساير قواي انتظامي آلت دست اين جنايتكاران واقع شوند... من از ردة بالاي قواي انتظامي عراق ماٌيوس هستم, لكن, از افسران و درجه داران و سربازان ماٌيوس نيستم و از آنان چشمداشت دارم كه يا دلاورانه قيام كنند و اساس ستمكاري را برچينند, همان سان كه در ايران واقع شد, و يا از پادگانها و سربازخانهها فرار كنند و ننگ ستمكاري حزب بعث را تحمّل نكنند». او ابراز اميدواري كرد كه «كارگران و كارمندان دولت غاصب بعث» با «ملت عراق دست به دست هم دهند و اين لكه ننگ را از كشور عراق بزدايند».

خميني در پايان پيام اعلام كرد: «اينجانب براي بزرگداشت اين شخصيت علمي و مجاهد, كه از مفاخر حوزههاي علميّه و از مراجع ديني و متفكّران اسلامي بود, از روز چهارشنبه سوم ارديبهشت, به مدت سه روز سه روز عزاي عمومي اعلام ميكنم و روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت را تعطيل عمومي اعلام مينمايم» (كيهان, سوم ارديبهشت1359).

منتظري, جانشين خميني, نيز در پيامي به همين مناسبت, ضمن ابراز تسليتِ «شهادت مرحوم علّامه شهيد و فقيه مجاهد آيت الله حاج سيدمحمد باقر صدر... و خواهر معظّمهشان و هزاران نفر ديگر به دست رژيم سفّاك و ضداسلامي صدّام», اعلام كرد «مطمئنم همانگونه كه خون پاك شهيدان, انقلاب اسلامي را در ايران به ثمر رسانيد و رژيم سفّاك پهلوي را سرنگون ساخت, قطرات پاك خون اين شهيدان راه اسلام نيز, در عُروق تك تك ملت مسلمان عراق و كشورهاي اسلامي خواهد جوشيد و تا سقوط كامل رژيم صدّامي و استقرار جمهوري عدل اسلامي از جوشش نخواهد ايستاد. يقين است, همانگونه كه رهبر انقلاب اسلامي فرمودهاند, برادران ارتش و ملت مبارز عراق, در ساية ايمان, استقامت و اتّحاد, اين لكّة ننگ را از دامن اسلام و صفحات تاريخ پرافتخار عراق محو خواهند نمود» (كيهان, سوم ارديبهشت1359).

«شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران» نيز در «بيانيه»يي دربارة «شهادت فقيه و متفكّري بزرگ كه... انقلاب اسلامي را در همة قشرهاي با ايمان و متعهّد آن سامان رهبري ميكرد» اعلام كرد: «اين جنايت بزرگ چهرة شيطاني و رذيلانه حكومت مزدور عراق را برملاكرد و ماهيّت ضدّاسلامياش را آشكار ساخت». در اين بيانيه تاٌكيد شده بود كه «ملت رزمندة عراق اين جنايت بزرگ را بر دولت بعثي نخواهد بخشيد و انتقام اين خون پاك را تا سرحدّ ريشهكن كردن رژيم خائن عراق خواهد گرفت...» (كيهان, سوم ارديبهشت1359).

«وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران» با امضاي صادق قطب زاده, نيز در اطلاعيهيي نوشت: ما ضمن ابراز انزجار از «... حكومت جنايتكار و جنايتپيشة صدام حسين در عراق» كه «دست به جنايتي عظيم زده و ذُرّية (=فرزند) رسول الله, حضرت آيتالله العظمي سيدمحمدباقرصدر و همچنين خواهر مبارز و دانشمند ايشان را شهيد نموده است... اعلام ميداريم كه تا ازبين بردن حكومت جنايتكار و عامل امپرياليسم و صهيونيسم صدّام حسين خائن از پاي ننشينيم و اين يزيد كربلا را روانة همان مَقامي در جهنّم نماييم كه يزيد جلّاد در آن سُكني دارد».

اين اطلاعيه با اين جملات پايان مييابد: «بر ملت مسلمان ايران است كه يكدل و يكزبان و با تمام قوا به ملت مسلمان عراق مساعدت و كمك نمايد كه آنها نيز از زير رنج استعمار و استثمار و استبداد يزيد زمان خلاصي يابند» (كيهان, سوم ارديبهشت1359).

همة سركردگان رژيم آخوندي به انتقام خون محمدباقر صدر شمشيرشان را از روبسته و براي ازميان بردن صدّام حسين, «يزيد زمان», پاي در ركاب كردهاند, آن هم پنج ماه پيش از آن كه قواي نظاميِ «يزيد زمان», به خاك ايران حمله كند.

آغاز جنگ

رُخدادهاي چند ماه پيش از آغاز جنگ, نظير نامزدي مسعود رجوي براي رياست جمهوري و حمايت گستردة نيروهاي ملّي و مردمي از آن, خيزشهاي دانشجويي در دانشگاهها, واقعة امجديّه در 22خرداد 59 و... نشان داده بود كه اگر در بر همين پاشنه بچرخد, بهزودي رژيم در پرتگاه سرنگوني خواهد افتاد. رفسنجاني با اشاره بهاين تهديد در ملاقات با اعضاي «كادر تعقيب و مراقبت و عمليات سپاه» در 29 ارديبهشت 62 گفته بود: «وقتي جنگ شروع شد, اصلاً نگران سقوط جمهوري اسلامي نبوديم, امّا, ميدانستيم كه اين گروهكهاي محارب خطرات جدّي براي ما دارند» (سرمقالة «مجاهد», شمارة 154). رژيم براي در امانماندن از اين «خطرات جدّي», دامنة تحريكات و مداخلات خود را در عراق گسترش داد؛ تحريكاتي كه در واقع, از فرداي پيروزي انقلاب شروع شده بود.

سرانجام. آرزوي خميني و سردمداران رژيمش تحقّق يافت و جنگ ايران و عراق در نيمروز 31شهريور 1359, با حملة هواپيماهاي عراقي به ايران آغاز شد؛ جنگي كه بهگفتة بنيصدر, در آخرين پيام دوران رياست جمهوريش در 29خرداد 60, «خود همين حزب حاكم (=حزب جمهوري اسلامي), همين گردانندگان كودتاي خزنده, باني و موجب آن بودند» («مجاهد», شمارة 128, 4تيرماه1360).

اين جنگ «اگرچه با تجاوز گستردة قواي عراقي بهخاك ميهن ما اوج گرفت, امّا, از روز اول دقيقاً توسّط خميني, با هدف صدور تروريسم, بهمنظور سرپوش گذاشتن بر بحرانها و مقاومت داخلي, زمينهسازي و برانگيخته شد, حال آن كه كاملاً احتنابپذير بود» (پيام مسئول شورا در هفتمين سالگرد انقلاب, «مجاهد» شمارة 280).

امّا, نه تنها از آن اجتناب نشد, بلكه, خميني و گردانندگان رژيم جنگطلب او چنان به آن چنگ آويختند كه پاياني براي آن متصوّر نبود. آنها به چيزي كمتر از سرنگونيِ رژيم عراق و برقراري حكومت جهل و جنايت آخوندي در آن كشور, قانع نبودند. خميني ميگفت: «ما تا آخرين خانه و تا آخرين نفر ميجنگيم» و «تا آن زمان كه من زندهام از صلح و سازش سخن نگوييد» (كيهان, 26شهريور65) و شعارهاي جنگ طلبانه نيز همواره, بر محورِ «جنگ, جنگ, تا رفع فتنه از عالم» و «راه قدس از كربلا» ميچرخيد و هيچ گوشي بدهكار اين نبود كه مردم داغدار و رنجديده, هيمة اين تنور جهنّمي هستند و روزگار تيرة آنهاست كه هرروز سختتر و دردناكتر و سفرة ناچيز آنهاست كه هرروز فقيرانهتر ميشود.

جنگ, ضامنِ بقا

جنگ ايران و عراق بزرگترين فاجعة گريبانگير جامعة ما بود و آثار زيانبار آن در كليّة عرصههاي اجتماعي, اقتصادي, سياسي, فرهنگي و... جامعة ما, بهنحو بارزي, به جا ماند. رژيم آخوندي بهپشتوانة اين جنگ خانمانسوز توانست هشت سال تمام, بر بحرانهاي فراگير و چارهناپذير و سركوبي خشن و قرونوسطايي خود سرپوش بگذارد و سرنگوني محتوم خود را بهتعويق اندازد. پيوند تنگاتنگ بقا و هستيِ اين رژيمِ رو بهمرگ با جنگ, باعث شده بود بهجنگ خانمانسوزي كه جز نكبت, بدبختي, فقر, فساد, فحشا, گراني و... براي مردم حاصلي نداشت, «اولويّتِ مطلق» بدهد, آن را «در راٌس امور» اعلام كند, «سيستم اجرايي» مملكت را, بهتمامي, بهخدمت آن درآورد و بر ادامة اين بلاي همه گير كه بيش از دو ميليون كشته و مجروح, حدود سه ميليون آواره, 50شهر و سه هزار روستاي ويران و ضايعات, تلفات و خسارات جبرانناپذيري بهبارآورد, اصرار بورزد.

براساس آمار منتشرشده از سوي كميسيون برآورد خسارات اقتصادي جنگ در وزارت بودجه خود رژيم, بخشي از خسارات اقتصادي جنگ تا پايان شهريور 1364, بالغ بر 2473ميليارد تومان, يعني معادل 309ميليارد دلار بوده است (كيهان, 30شهريور65).

رفسنجاني, از عاملان اصلي ادامة جنگ, نيز در نماز جمعة 18مرداد 1370 (9اوت 1991) گفته بود: «جنگ بدون هيچ اِغراق, حدود هزار ميليارد دلار خسارت داشته... و هر ايراني در دوران جنگ 50درصد فقيرتر شده است» (راديو رژيم, 18مرداد1370).

با وجود آنهمه زيانهاي فاجعهبار انساني و اقتصادي, چرا گردانندگان رژيم, بيتوجه به پافشاريهاي طرف ديگر جنگ, مقاومت و مردم ايران و سازمانهاي بين المللي براي پايان دادن آن, پيوسته بر ادامهاش اصرار ميورزيدند؟

رژيم آخوندي, اساساً, از جنگ بهمثابة سرپوش و مانعي براي جلوگيري از بروز سريع آثار و نتايج مقاومت در سطح جامعه و مصادرة بحرانها و مشكلات حادّ اجتماعي بهجنگ, بهرهبرداري ميكرد و از آن طريق دربرابر هرگونه حركت اعتراضي مردم و فعل و انفعالات اجتماعي, سيلبند زده و جامعه را بهطورموقّت قفل كرده بود. از همين رو بود كه همة سردمداران رژيم بر ادامة آن, بيوقفه, پافشاري داشتند. در زير به نمونه هايي از آن اشاره ميشود:

ـ خميني: جنگ «يك نعمت و موهبت الهي» و «سرنوشت ملت بسته به آن» است (كيهان, 12بهمن 1362).

ـ رفسنجاني: «اگر آتش بس را بپذيريم, سقوط حكومتمان را پذيرفته ايم» (اطلاعات, 2مهر 1362).

ـ مجلس رژيم: «جوش و خروش امام... درمورد جنگ را بهصورت واقعي, در صحنة ادارات و وزارتخانهها, كارخانجات توليدي و صنعتي و مراكز تصميمگيريِ تخصيص ارز و بودجه بكشانيد» (كيهان, 18مهر1364).

ـ ميرحسين موسوي, نخست وزير خط اماميِ دوران جنگ: «بقاي جمهوري اسلامي در جنگ است» (اطلاعات, 9آذر1362) و «جنگ از اولويت كامل برخوردار است» (كيهان, 7آذر 1363).

ـ موسوي اردبيلي, رئيس قوّة قضايية رژيم: «اگر ضرورت ايجاب كند... ما همة امكانات را در اختيار جنگ ميگيريم... ايران اسلامي هنوز بيش از 10 الي 20درصد امكانات خود را در راه جنگ به كار نگرفته است» (17ارديبهشت 1364).

با اين كه در آن تاريخ, كه سه سال از خروج نيروهاي عراقي از مرزهاي ايران ميگذشت, اين فاجعة نكبتبار نتايجي بسيار زيانبار به بار آورده بود و بهويژه تلفات انساني آن نيز هرچه ميگذشت سنگينتر ميشد. زماني, نمايندة مجلس رژيم, در جلسة 30آبان 1364 مجلس, دراين باره گفته بود: «ما براي استقرار و بقاي جمهوري اسلامي, 700هزار شهيد, اسير, مفقود و معلول داده ايم» (اطلاعات, 17ارديبهشت 1364).

بار ديگر بر اين پرسش تاٌكيد ميكنم: با وجود اينهمه ويرانگري, گردانندگان رژيم ضدمردمي, چرا, بيوقفه و درنگ, بر ادامة جنگ پافشاري ميكردند و هرچه ميگذشت بيشتر دستمايه هاي مردم را در اين تنور خانمانسوز ميسوزاندند؟ آيا جز اين بود كه بقاي حاكميت منفور خود را وابسته به آن ميديدند؟

صلح, سلاح استراتژيك

شعار استراتژيك يا محوري, شعاري است كه «اساسيترين خواستهاي اجتماعي» را در «خلاصهترين صورت ممكن» ارائه ميدهد و نمايانگر سمتوسوي اصلي مقاومت است؛ خواستي است كه اگر دشمن بهبرآورده كردن آن مبادرت كند, لااقل, بخشي از تماميّت خود را, كه بهنفي كل وجودش راه ميبرد, نفي ميكند.

صلح در شرايط تاريخي دوران جنگ ايران و عراق, يك شعار استراتژيك براي جنبش مقاومت مردمي بود, همچنان كه جنگ براي رژيم يك شعار استراتژيك بود. در آن شرايط, هرگونه راهگشايي در زمينة صلح, كاركرد مستقيمي در راستاي استقرار آزادي داشت. بههمينجهت, سلاحِ صلح, مكمّل مقاومت انقلابي مسلّحانه بود و كوركردن كورة جنگطلبي خميني, جادة آزادي را بر روي خلق و ميهن ما ميگشود. «مبارزه براي تحقّق صلح, بهخودي خود, درحكم تلاش براي شكستن شيشة عمر رژيم خميني است و بههمينسبب, در شرايط كنوني از اولويّت برخوردار است» (از بيانيّة شوراي ملّي مقاومت بهمناسبت چهارمين سالگرد تاٌسيس شورا, «مجاهد» شمارة 254)...

صلح, سلاح استراتژيك

شعار استراتژيك يا محوري, شعاري است كه «اساسيترين خواستهاي اجتماعي» را در «خلاصهترين صورت ممكن» ارائه ميدهد و نمايانگر سمتوسوي اصلي مقاومت است؛ خواستي است كه اگر دشمن بهبرآورده كردن آن مبادرت كند, لااقل, بخشي از تماميّت خود را, كه بهنفي كل وجودش راه ميبرد, نفي ميكند.

صلح در شرايط تاريخي دوران جنگ ايران و عراق, يك شعار استراتژيك براي جنبش مقاومت مردمي بود, همچنان كه جنگ براي رژيم يك شعار استراتژيك بود. در آن شرايط, هرگونه راهگشايي در زمينة صلح, كاركرد مستقيمي در راستاي استقرار آزادي داشت. بههمينجهت, سلاحِ صلح, مكمّل مقاومت انقلابي مسلّحانه بود و كوركردن كورة جنگطلبي خميني, جادة آزادي را بر روي خلق و ميهن ما ميگشود. «مبارزه براي تحقّق صلح, بهخودي خود, درحكم تلاش براي شكستن شيشة عمر رژيم خميني است و بههمينسبب, در شرايط كنوني از اولويّت برخوردار است» (از بيانيّة شوراي ملّي مقاومت بهمناسبت چهارمين سالگرد تاٌسيس شورا, «مجاهد» شمارة 254)...

اگر خميني و همة گردانندگان رژيم او و همپيوندان برونمرزيش, اين همه, از پرتو صلح هراس داشتند و بدون وقفه نعرة «جنگ, جنگ» سرميدادند, بهخاطر پيوند ناگسستني اين جنگ با حيات رژيم بود و اين كه صلح, سرنگوني سريع رژيم را در پي داشت. اين پيوند, بارها, از زبان سياستگردانان رژيم تكرار شده بود. خميني, سرنوشت رژيم را وابسته بهجنگ اعلام ميكرد (كيهان, 12بهمن62) و صلح را بهمنزلة دفن اين رژيم ميدانست (كيهان, 18شهريور63). از نظر رفسنجاني, جنگ هستي رژيم بود (كيهان, 11دي63) و پذيرش آتشبس سقوط حكومت را درپي داشت (اطلاعات, 2مهر62). نخست وزير رژيم (ميرحسين موسوي) تاٌكيد داشت كه آيندة نظام بهجنگ بستگي دارد (كيهان, 6دي63) و جنگ بهمثابة بقاي «جمهوري اسلامي» است (اطلاعات, 9آذر62). محمد خاتمي, امام جمعة آن روز يزد, ميگفت: «در شرايط حاضر ما يا بايد صلح كنيم و انقلاب اسلامي سقوط كند و يا بايد اين جنگ را تا پيروزي كامل ادامه دهيم» (راديو «صداي مجاهد», 24شهريور65).

درست بههمين مناسبت, ضرورت يك اقدام عمليِ راهگشايانه براي درهم شكستن بنبست جنگ, از همان آغاز, خود را بهمقاومت خونبار ما تحميل ميكرد و هرچه ميگذشت و مصيبت بر مصيبت ميافزود و اصرار رژيم بر ادامة آن بيشتر ميشد, اين ضرورت, نمايانتر ميگرديد.

پس از خروج نيروهاي عراقي از ايران در اوايل تابستان 1361 و آمادگي آن كشور براي استقرار صلحي عادلانه, اين ضرورت گريزناپذير شد. مصالح ميهني, تحقّق هرچه سريعتر صلح را در دستور روز هر نيروي ملّي و مردمي قرار ميداد, چرا كه ادامة جنگ, تضمين ادامة رژيمِ سراسر تباهي خميني بود. در اين صورت, در شرايطي كه طرف عراقي براي صلح آمادگي نشان ميداد, پرداختن با شرح و تفصيل بهتجاوز و تقصير عراق, جز در خدمت ادامة حاكميّت رژيم جنگافروز كاركرد ديگري نداشت.

براساس ضرورت مقدّم و گريزناپذيرِ يك اقدام عملي در مسير خاتمه دادن به اين جنگ ويرانگر بود كه شوراي ملّي مقاومت بهيكي از حسّّاسترين اقدامهاي ديپلوماتيك خود, يعني ديدار و بيانية مشترك مسئول شورا با نايب نخست وزير عراق, دست زد و راهگشاي شكستن طلسم جنگ خانمانسوزِ خميني شد.

ديدار مسئول شورا

با نايب نخست وزير عراق

ملاقات مسئول شورا با طارق عزيز, در مسير مبارزة تمامعيار شورا با جنگطلبي خميني, بدون ترديد يك گام راهگشا بود. اين ديدار در شرايطي صورت پذيرفت كه جنگ فضاي داخلي و بينالمللي را, كاملاً, بسته بود و تبليغات گسترده و توهّمپراكنيهاي رژيم خميني و دنبالچههاي رنگارنگ آن پيرامون جنگي كه آن را, مزوّرانه, «دفاع مقدّس» ميناميدند, چنان فضاي آلودهيي را بر گِرد خود فراهم آورده بود كه هرگونه اقدامي عليه آن با خطر «سوخته شدن» روبهرو بود. درواقع, اگر مشروعيّتِ برآمده از مقاومت خونبارِ سراسري نبود, محال بود شورا بتواند در چنين راه پرمخاطرهيي گام بگذارد.

الف ـ فضاي سياسي پيش از ديدار

پس از خروج نيروهاي عراق از ايران در خرداد 1361, شوراي امنيّت سازمان ملل متّحد براي پايان دادن بهجنگ, بلافاصله, وارد صحنه شد و با صدور قطعنامهيي كه هر 15عضو شورا در آن اتّفاق نظر داشتند, از دو طرف درگير خواست كه بهجنگ پايان دهند. عراق قطعنامه را پذيرفت, ولي رژيم آخوندي آن را ردكرد. رجايي خراساني, نمايندة رژيم در سازمان ملل, اعلام كرد: «دولت ايران هيچ گونه تعهّد و مسئوليّتي درقبال اين قطعنامه ندارد» (روزنامة اطلاعات, 26تيرماه61) و «با هرگونه مداخلة شوراي امنيّت در زمينة جنگ مخالف است» (اطلاعات, 19تيرماه61).

چندماه بعد, مجمع عمومي سازمان ملل متّحد, در روز 22اكتبر1982 (30مهر61), خواست خود را مبني بر آتش بس فوري جنگ بين ايران و عراق و عقبنشيني نيروها تا مرزهاي بينالمللي اعلام كرد. اين قطعنامه با 119راٌي موافق درمقابل يك راٌي مخالف (راٌي نمايندة رژيم) و 15راٌي ممتنع بهتصويب رسيد (لوموند, 25اكتبر1982).

رژيم آخوندي, بهرغم خواست مردم براي پايان دادن بهجنگ و تمايل بينالمللي, كه خود را در همين قطعنامة مجمع عمومي نشان ميداد, تاٌكيد كرد با هرگونه راه حل سياسي براي خاتمه دادن بهجنگ مخالف است. موسوي, نخست وزير رژيم, اعلام داشت: «جوّسازيهاي بينالمللي نميتواند در ارادة ملّت ما براي ادامة جنگ تا پيروزي اثر بگذارد» (اطلاعات, 3آبان61).

رژيم كه همزمان با تصويب قطعنامة شوراي امنيّت, «عمليّات رمضان» را آغاز كرده بود, باز همزمان با قطعنامة مجمع عمومي سازمان ملل متّحد, عمليّات مشابهي را با عنوان «عمليّات محرّم» آغاز نمود و در آذر همان سال, حدود يك ماه پيش از ديدار مسئول شورا با طارق عزيز, تهاجم ديگري را بهخاك عراق, با نام «مُسلِم بن عَقيل», تدارك ديد.

اين سلسله تهاجمات با دستافشاني و ترغيب و تشويق همبستگانِ داخلي و برونمرزي خميني همراه بود:

بنيصدر, همزمان با خروج نيروهاي عراقي از ايران, سرشار از شوق يك تهاجم «جانانه» بهخاك عراق, به«نيروهاي مسلّح» هشدار ميداد كه «اگر پيشروي برقآسا در خاك عراق با قيام عمومي [مردم عراق] همراه نباشد, موفقيّت رژيم عراق تحكيم خواهد شد» (گزارش مسئول شوراي ملي مقاومت به مردم ايران, دربارة رابطة بني صدر و اطرافيانش با شوراي ملي مقاومت و...اسفند 1363, ص329).

حزب توده از «دلاوران قهرمان ايران», تحت «رهبري امام خميني, رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي» و «پيروزيهاي بزرگ رزمندگان خط اول جبهه از پاسدار و ارتشي و بسيج» تجليل ميكرد (ازجمله, در «اتّحاد مردم», دورة سوم, شمارة 106).

كيانوري, مغرور از فتوحات «سپاه اسلام», همصدا با قلمبهمزدان خميني ميگفت: «... با پيروزيهاي درخشان نيروهاي مسلّح جمهوري اسلامي ايران در جبهة جنگ جنوب ضربههاي بسيار كوبندهيي بهيكي از ابعاد مهم نظامي توطئة آمريكا, يعني, بهتجاوز صدّام بهخاك ايران, وارد آمده و اين ضربهها زمينه را براي بهپايان رساندن جنگ, يعني, بهشكست قطعيِ تجاوزِ آمريكاييِ راهزنانة عراق بهايران, نزديك كرده است» (پرسش و پاسخ, شمارة 1, 9فروردين61).

دارودستة فرّخ نگهدار نيز در اوج تيرباران رزمندگان مقاومت بهدست مزدوران رژيم در زندانها و در نعرههاي «جنگ, جنگ» خميني, سخنان او و سران جنگطلب رژيمش را چنين واگويه ميكرد: «بايد تمام همّت خود را بهكار گيريم و شركت بازهم فعّال تري در جنگ داشته باشيم. تروريستها تلاش بسيار ميورزند كه توجّه مردم از جبههها منحرف شود... تمام هوش و حواس ما اين باشد كه جنگ فراموش نشود» (كار, اكثريّت, 11شهريور60).

ب ـ ديدار و بيانيّة مشترك

در چنين شرايط و فضاي سياسي, مسعود رجوي, مسئول شوراي ملّي مقاومت ايران, با نايب نخست وزير عراق ـ طارق عزيز ـ در روز 19ديماه 1361 ديدار كرد و با وي بيانيّة مشتركي را امضا نمود. مضمون اصلي اين ديدار, شكستن طلسم جنگطلبي خميني بود. قبل از اين ديدار نيز مقاومت عادلانة مردم ايران, خاصّه, پس از خروج نيروهاي عراقي از خاك ايران, تمايل خود را نسبت بهصلح نشان داده بود.

در روز 4خرداد61, در دومين روز مرحلة سوم تهاجم موسوم به«بيتالمقدس», مسئول شورا طي پيامي خطاب بهافسران, درجهداران و افراد ميهنپرست ارتش تاٌكيد كرده بود كه «از اين پس, تمام سلاحها را بهجانب رژيم سركوبگر خميني نشانه روند» («گزارش مسئول شورا... ص329). او, در پيام 30خرداد خود نيز از آنها خواسته بود, بههرترتيب شده از ادامة جنگ خودداري كنند و سلاحهايشان را دقيقاً بهجانب همان فرماندهان و اَيادي خميني كه فرمان آتش ميدهند, نشانه روند و قاطعانه, در پي ريشهكن كردن پاسداران, مزدوران و همة عوامل سركوبي و اختناق خميني در داخل ارتش برآيند (گزارش مسئول شورا... ص320).

مسئول شورا, يك روز قبل از تهاجم موسوم به«رمضان» بهخاك عراق در 25تيرماه 61 نيز, طي پاسخي بهخبرگزاريها دربارة تهاجم نيروهاي خميني بهعراق, آن را, بهشدّت, محكوم كرده بود.

اين تلاشها در شرايطي صورت ميگرفت كه طرف عراقي براي برقراري صلحي عادلانه, از طريق مذاكرات مستقيم, كاملاً, انعطاف نشان ميداد و همين رُخداد اخير, يعني آمدن نايب نخست وزير عراق نزد مسئول شورا از نظر ديپلوماتيك, اين معني ضمني را هم دربرداشت كه عراق از هرگونه قصد تهاجم و تجاوز و چشمداشت بهآب و خاك در موضع عُدول (بازگشت) و اعتذار (پوزشخواهي) قرار گرفته است.

در اين ديدار بيانيّة مشتركي بهامضا رسيد كه بر اساس آن, «روابط بين دو طرف بر مبناي تفاهم سياسي براي آرمانهاي مشروع صلح و حُسن همجواري استوار گرديد و اصول استقلال كامل و تماميّت ارضي, احترام بهارادة آزاد مردم عراق و ايران و عدم دخالت در امور داخلي يكديگر و ايجاد روابط مشترك بين مردم ايران و عراق براساس احترام متقابل و همكاري دوجانبه در خدمت منافع متقابل و آرزوهاي آنها براي آزادي, ترقّي و صلح و در خدمت صلح و ثبات در منطقه, اصول پايهيي شناخته شدند» (گزارش مسئول شورا... ص358).

در اين بيانيّه از تحريم نفتي و تسليحاتي رژيم خميني, ضرورت مصونيّت شهرها و دهكدهها و مردم بيدفاع ايران, توجّه خاص بهاسيران جنگي ايران در عراق, بهويژه پرسنل ارتش, اعزام نماينده براي ديدار از زندانيان جنگي ايران و... نيز سخن بهميان آمده است.

پ ـ همنوايي مخالفان

اين ديدار و بيانيّة مشترك, مضموني جز پيشبرد هرچه فعّالتر سياست صلح و درهمشكستن جنگطلبي خميني و, درنتيجه, خنثي كردن يكي از قويترين اهرمهاي نگهدارندة رژيمِ سرتاپا فساد و تباهي او نداشت؛ ابتكاري بود براي نجات مردم در زنجير ايران از كشتار و هراس روزانة بمبارانها, آوارگيها و فقر و فسادهاي ناشي از جنگ خانمان برانداز.

اين ديدار و بيانيّة مشترك و بهفاصلة اندكي بعد از آن, تصويب و انتشار طرح صلح شورا, از همان آغاز, انگيزشي قوي در راستاي استقرار صلح و مخالفت با جنگافروزي خميني پديد آورد. بازتاب آن پس از چندي, با اعتراضهاي مردمي عليه جنگ, فرار پرسنل نظامي از جبههها, شكستهاي پياپيِ بسيجهاي جنگطلبانة خميني و پشتيباني از حركتهاي صلحخواهانة هستههاي مقاومت در داخل كشور و ابراز حمايتهاي گستردة مجامع, شخصيتها, احزاب, سازمانها و... از طرح صلح شورا و مخالفت با سياست جنگافروزانة رژيم خميني, در سطح جهاني, عموميّت يافت...

ديدار يك مقام رسمي دولت عراق از مسئول شوراي ملّي مقاومت ايران, ضربة كوبندهيي بر سياست جنگافروزانة رژيم خميني بود, از اينرو, بهطور طبيعي, واكنش خصمانة اين رژيم و همپيوندان آن را برانگيخت و همگي با هم عليه اين ابتكار بيسابقه در جهت صلح و آزادي, بهميدان خزيدند.

پس از اين ديدار و انتشار بيانيّه, بلافاصله, بوقهاي تبليغاتي رژيم خميني بهصدا درآمدند.

امامي كاشاني در نمايش جمعة 24دي, مجاهدين را «حافظ منافع آمريكا» خواند (راديو رژيم, 24 ديماه61).

دو روز بعد, ميرحسين موسوي, نخست وزير خميني, در پاسخ بهسؤال خبرنگار راديو رژيم در مورد ديدار و بيانيّة مشترك, از تلاش آمريكا و اسرائيل براي حفظ رژيم عراق سخن گفت و اين ديدار و بيانيه را «نشاندهندة اتّحاد استكبار جهاني و اياديشان» در «حفظ و حراست» اين رژيم قلمداد كرد كه «درعين حال نشاندهندة وحدت اينها هم هست» (راديو رژيم, 26ديماه61).

اطلاعات 20دي نيز آن را گامي جديد در راستاي وابستگي بيشتر سازمان مجاهدين خلق به«رژيم صهيونيستي عراق» كه «خواهان امنيّت اسرائيل» و «روابط حسنه با آمريكا»ست, شمرد.

سرانجام, خميني, امام جنگافروزان, وارد صحنه شد و در سالروز تاٌسيس رژيم ضدّبشريش, در 12فروردين 62, با عناوين «عقد اُخُوّت با عراق», «فشردن دست دشمن», ديدار و بيانية مشترك و طرح صلح شوراي ملّي مقاومت را مورد حملة مستقيم قرار داد.

چندي بعد, رفسنجاني جنايتكار بهصحنه آمد و با رديف كردن اراجيفي مثل «جاسوسي براي صدّام» و «تبديل يك مشت جوان مسلمان» به«عناصر جاسوسي دشمن» (راديو رژيم, 4شهريور62), كينة عميق رژيم را نسبت بهحركتي كه مسئول شوراي ملّي مقاومت ايران, بهحق, آن را «يك نقطة عطفِ بسيار مهم سياسي در سطح منطقهيي و جهاني» ناميده است, نشان داد.

همگام و همنوا با صحنهگردانان اصلي رژيم جنگطلب خميني, همپيوندان آنها نيز در اين بزنگاه حسّاس با ستيز با اين رُخدادِ بسيار مهم سياسي پرداختند.

نشرية «نهضت» و ديگر نشريات وابسته بهبختيار, همزمان با ناسزاگوييهاي رژيم خميني عليه ديدار و بيانيّة مشترك, بيش از همه بهمسئول شوراي ملّي مقاومت تاختند كه يك مقام دولتي بهديدارش رفته بود و اين درحقيقت, نشانهيي از تثبيت آلترناتيو دموكراتيك و مستقل شورا بهشمار ميرفت.

نشريات بختيار براي «دلاوران جانباخته در جنگ ايران و عراق» سينه چاك كردند, براي «بچههاي ساده و معصوم هوادار سازمان مجاهدين» اشگ تمساح ريختند, مسئول شورا را «برباددهندة اين آب و خاك اجدادي» («نهضت», بختيار, 30ديماه 61) خواندند و نوشتند: «مسعود رجوي نمايندة قانوني ملّت ايران نيست كه بتواند با نمايندة رسمي يك كشور خارجي در زمينة روابط بينالمللي دو كشور مذاكره كند», «سازمان مجاهدين نمايندة ملّت ايران نيست بلكه ميخواهد جامعة 36ميليوني را بهزور اسلحه بهدنبال خود بكشد, همان كاري كه پالپوت در كامبوج كرد و سه چهارم جمعيّت آن كشور را ... كشتار كرد». «طرف ديگر بيانيّه ـآقاي مسعود رجويـ فاقد هرگونه صلاحيّت, مشروعيّت و رسميّت قانوني و حقوقي است» («پيام ايران», 17 بهمن61). «پست ايران» (به نقل از روزنامة «پيام ايران», اول بهمن61) بااشاره به«سطح دولت با دولت» اين ملاقات و اين كه «رجوي» نمايندة ملّت ايران نيست, آن را محكوم كرد.

نشرية ديگري بهنام « ملّت »(شمارة 35, بهمن61), ناشر افكار «پان ايرانيستها», با تكيه بر اين كه «رجوي خود را نمايندة ملّت ايران و سخنگوي ملّت ايران دانسته» و از اين جايگاه با «دشمن متجاوز» مذاكره كرده است, بهفحّاشي نسبت بهاين ديدار و بيانيّة مشترك پرداخت.

علي اميني, در سرمقالة نشريهاش(«نامة جبهة نجات ايران», 29ديماه61) بلافاصله بعد از اين ديدار, مسئول شوراي ملّي مقاومت را «ستون پنجم عراق» خواند و اين ملاقات را بهسود «رژيم حاكم بر ايران» دانست. همان نشريه سه هفتة بعد, در مقالة «از جهانوطني التقاطي تا نقش ستون پنجم عراق», همان لجنپراكنيهاي خميني و دارودستة جنايتكار او را تكرار كرد: «... آقاي رجوي همينجا قافيه را باخته است كه با امضاي يك قرارداد بدتر از تركمنچاي عقد همكاري هزاران جوان آرمانخواه, ولي بيتجربه را با دولت عراق ميبندد, يعني جواناني كه مثل برّههاي گمشدة موسي در پشت ديوارهاي خانههاي مخفي يا در زندانها بهسرميبرند... آنان كه از راه مسكو و بغداد, قصد سفر بهتهران را دارند» («نامة جبهة نجات ايران», 27بهمن61).

اين ناسزاگوييهاي رذيلانه نسبت بهمقاومت عادلانة مردم ايران و رهبري پاكباز آن, در زَرورقِ «وطن پرستي» هم پيچيده ميشد و البتّه, در اين راستا ستايش از «دلاوريها و جانبازيهاي نيروهاي مسلّح» هرگز, از سوي هيچيك از اينها فراموش نميشد. ازجمله, نشرية سلطنتطلبِ «ايران آزاد» (شمارة 132, 25دي61) در سرمقالهيي با عنوان «وطنفروشي مجاهدين», ضمن «ماركسيست ـ تروريست»خواندن مجاهدين و ناسزاگويي نسبت بهمسئول اول آن روز اين سازمان (مسعود رجوي) و تجليل از «ارتش و ديگر قواي مسلّح ايران و فداكاري و جانبازيشان براي دفع هجوم دشمن», اين ديدار و بيانيّه را «مُهرِ تاٌييدي بر وطنفروشي مجاهدين» و «خيانت بهاستقلال و تماميّت ارضي ايران» خواند و نوشت كه «مسعود رجوي را بايد بهجرم ارتكاب اين خيانت بهاعدام محكوم نمود».

«جبهه»نويسها در شمارة 6 بهمن 61, طي مقالهيي با عنوان «دربارة اعلاميّة طارق عزيز ـ رجوي...», اين اقدام را «جاهلانه» و «نابهجا» و «در بدترين زمان با بدترين شكل عليه جنبش و حركت ملّي ايران» خواندند و از اين كه در مسير چنين عملكردهايي «صداقت و ازخودگذشتگي فرزندان پاكدلي كه با دلي پرشور بهجنگ اهريمنان برخاستهاند» برباد ميرود, اشگ تمساح ريختند. بعد, در شمارة 20بهمن اين نشريه نوشتند: «با همة خستگي طبيعي مردم از ادامة جنگ و عدم تمايل آنان بهتجاوز, هنوز كار اين زدگي بهآنجا نرسيده است كه شعار ”فتحِ قدس از راه كربلا“ را با شعار ”فتح تهران از طريق بغداد“ عوض كنند. ملّت ايران آنهايي هستند كه استراتژي جنگ را برنامهريزي كردند؛ پشتِجبههها را با حمايتهاي خويش, دقيقاً, حفاظت كرده و اين امكان را فراهم ساختند كه لشكريان متجاوز عراق را از كشور خود بيرون برانند».

اينان, درمورد سرنوشت جنگ, حتّي, از خود خميني «خوشبين»تر بودند و الّا, نمي نوشتند: «حق نيست كه در واپسين روزهاي جنگ سنگر خود را رها ساخته و بهعنوان مبارزه با رژيم, در سنگر دشمن قرار بگيريم»(جبهه, شمارة 6 بهمن 61). از آن واپسين روزهاي جنگ, تا پايان جنگ, 6سال ديگر گذشت و طي اين مدت, «جبهه»نويسها و همپالكيهاي «وطنپرست»شان با ادامة اينگونه اظهارات «وطنپرستانه», ماشين جنگ و آدمكشي خميني را, روزبه روز, روغن زده و خود را شريك جنايتهاي رژيم او كردند.

طرح صلح شورا

در اوج تبليغات رژيم جنگطلب خميني و همپيوندان او عليه ديدار و بيانية مشترك, در بيست و دوم اسفند همان سال 1361, طرح صلح شوراي ملّي مقاومت ايران منتشر شد. مسئول شورا بههنگام ارائة طرح صلح اعلام كرد: «خصيصة جنگطلبانة اين رژيم قرونوسطايي را با طرح صلح حاضر, باز هم آشكارتر خواهيم نمود و جهانيان با آگاهي از ارادة ملّت ايران براي صلح و آزادي بيشتر خواهند فهميد كه رژيم خميني, اساساً, جز بر تروريسم ضدّبشري و جنگطلبي ضدّميهني بر چيز ديگر متّكي نيست» («مجاهد», شمارة 144, اطلاعيّة 22اسفند61 مسئول شورا).

طرح صلح شورا كه بر اساس قرارداد 1975 (الجزاير) تنظيم شده بود, در ارديبهشت 1362 مورد استقبال رسمي دولت عراق قرارگرفت و بهمثابه مبناي مذاكرات صلح از طرف آن دولت پذيرفته شد.

پس از انتشار اين طرح صلح و پذيرش آن طرح از سوي عراق, سران رژيم باز هم بر اصرار خود بر ادامة جنگ و نفي هرگونه پيشنهاد صلح و ميانجيگري بينالمللي افزودند.

نخست وزير خميني چندماه پس از انتشار طرح صلح, اول اعلام كرد كه «هيچگونه فشار بينالمللي نميتواند صلحي را بهما تحميل كند» (اطلاعات, 10 مرداد62). بعد, براي آن كه خيال همه را راحت كرده باشد, گفت: «ما البتّه, واژة صلح را, سعي ميكنيم, بههيچ وجه, بهكار نبريم» (اطلاعات, 25مرداد62).

امّا, در پرتو اقدامات گستردة شوراي ملّي مقاومت, سياست صلح شورا و جنگطلبيِ خميني در سطح بينالمللي شناسانده شد, بهطوري كه طرح صلح شورا مورد حمايت بسياري از سازمانها, احزاب, مجامع بينالمللي و شخصيتهاي سياسي جهان قرارگرفت.

جهان مدافعِ صلح, مخالفِ جنگ

تلاش براي استقرار صلح, كه از آن پس محور اصلي فعاليتّهاي ديپلوماتيك شورا قرار گرفت, بهطورعمده, در دو جهت انجام ميگرفت: كسب حمايت جهاني براي طرح صلح شورا و محكوميّتِ بينالملليِ سياست جنگطلبانة خميني...

الف ـ حمايتهاي جهاني از طرح صلح شورا

بر اثر تلاشهاي بيوقفة مسئول, اعضا و نمايندگان شورا و هواداران مقاومت در خارج كشور, طرح صلح شورا, بهتدريج, بهجهانيان شناسانده شد و با استقبال گسترده و وسيع مجامع جهاني روبهرو گرديد. بخشي از مهمترين حمايتهايي كه سياست صلح شورا در همان سالهاي نخستين بهدست آورده, از اين قرار است:

شوراي اروپا

شوراي اروپا از سال 1982, طي چندين بيانيّه و قطعنامه, نقض حقوق بشر در ايران و سياستهاي جنگطلبانة رژيم خميني را محكوم كرده و از مقاومت عادلانة مردم ايران پشتيباني نموده است:

ـ مجمع پارلماني شوراي اروپا در اجلاس 7تا 11مه 1984 (17تا21ارديبهشت 1363), طي بيانيّهيي مفاد طرح صلح شوراي ملّي مقاومت را مورد تاٌييد و پشتيباني قراد داد.

ـ رئيس شوراي اروپا و بيش از صد تن از اعضاي آن طي دو بيانيّة رسمي بهتاريخ 31ژانويه85 (11بهمن 63) با استناد بهليست 10300 نفر از شهيدان مقاومت عادلانة مردم ايران, نقض حقوق بشر در ايران را محكوم و حمايت خود را از طرح صلح شوراي ملّي مقاومت اعلام كردند.

ـ در سي و هفتمين اجلاس مجمع پارلماني شوراي اروپا, كه از 25سپتامبر تا 3 اكتبر 85 (3تا 11مهر64) در استراسبورگ (فرانسه) برگزار شد, قطعنامهيي درمورد جنگ ايران و عراق بهتصويب رسيد. مجمع پارلماني شوراي اروپا در اين قطعنامه خواستار پايان يافتن جنگ ايران و عراق از راههاي سياسي شده و طرح صلح شوراي ملّي مقاومت را مورد حمايت قرار داده است.

پارلمان اروپا

در اجلاس 16ژانويه 84 (26دي62), پارلمان اروپا قطعنامهيي در رابطه با جنگ ايران و عراق, كه توسّط رئيس گروه سوسياليست و نايبرئيس پارلمان تهيّه شده بود, بهتصويب رسيد. مفاد اين قطعنامه همان مفاد طرح صلح «شورا» بود.

ـ پارلمان اروپا در اجلاس 10تا 14ژوئن 85 (20تا24 خرداد 64) كه در استراسبورگ برگزارشد, قطعنامهيي را بهتصويب رساند و طي آن از طرح صلح شورا و جنبش مقاومت ايران حمايت كرد. پارلمان اروپا ضمن اين قطعنامه از وزيران امور خارجة كشورهاي عضو درخواست كرد رژيم خميني را, بهمنظور پاياندادن بهجنگ و اختناق, تحت فشار قراردهند.

ـ در آخرين اجلاس پارلمان اروپا در سال 1986, كه در روزهاي 8تا 12دسامبر (17تا21آذر) در شهر استراسبورگ برگزار شد, قطعنامهيي در تحريم كامل تسليحاني رژيم خميني و حمايت از مقاومت عادلانة مردم ايران بهتصويب رسيد.

بينالملل سوسياليست

بينالملل سوسياليست در شانزدهمين اجلاس خود, كه در كشور پرتغال برگزارشد, در قطعنامة نهايي خود بهتاريخ 12آوريل 83 (24فروردين62), طرح صلح شوراي ملّي مقاومت را مورد حمايت قرارداد. در اين قطعنامه تاٌكيد شده است كه جنگ ايران و عراق بايد براساس راهحلهاي پيشنهادي سازمان ملل متّحد, كشورهاي غيرمتعهّد, سازمان كشورهاي اسلامي و شوراي ملّي مقاومت پايان پذيرد و هرگونه مانعتراشي در راه صلح محكوم است.

مجمع اتّحاديههاي كارگري انگليس

ـ در يكصد و هفدهمين كنگرة سالانة مجمع اتّحاديههاي كارگري انگليس در تاريخ 2تا7سپتامبر85 (11تا 16شهريور64) نقض حقوق بشر در ايران و پافشاري رژيم خميني بر تداوم بخشيدن بهجنگ, بهخصوص اعزام اجباري كارگران بهجبهههاي جنگ ضدّميهني, محكوم شد. در اين كنفرانس بيش از هزارتن از نمايندگان 91 اتّحادية سراسري كارگري انگليس شركت داشتند.

ـ يكصد و هجدهمين كنگرة سالانه اين مجمع, كه از اول تا پنجم سپتامبر86 (10تا 14شهريور65) تشكيل شد, طي قطعنامهيي ضمن محكوم كردن سياستهاي جنگافروزانة خميني, حمايت خود را از سياست صلح شورا و اقدامات صلحطلبانة مسئول شورا اعلام كرد.

حزب كارگر انگليس

ـ حزب كارگر در هشتاد و دومين اجلاس سالانة خود كه از دوم تا هفتم اكتبر 83 (10تا 15مهر 62) در برايتون برگزارشد, قطعنامهيي در رابطه با نقض حقوق بشر در ايران و حمايت از مقاومت عادلانة مردم تحت رهبري شوراي ملّي مقاومت بهتصويب رساند. در اين قطعنامه اصرار خميني بر ادامه دادن جنگ و استفادة او از تاكتيك «امواج انساني» محكوم شده و كوششهاي بينالمللي شورا دررابطه با صلح و دستيابي بهراه حل مسالمتآميز براي پاياندادن بهجنگ ايران و عراق و طرح صلح شورا مورد حمايت قرار گرفته است.

ـ طي ديدار و مذاكرات مسئول شورا با رهبري حزب كارگر انگليس در 12تيرماه 63 (3ژوييه 84), رهبر حزب كارگر, نيل كيناك, و رئيس حزب, اريك هفر, جنايات رژيم خميني را محكوم كرده و از مقاومت عادلانة مردم و طرح صلح شورا حمايت نمودند. اين ديدار بنا بهدعوت رسمي حزب كارگر از مسئول شورا صورت گرفت.

ـ حزب كارگر انگليس در هشتاد و سومين كنفراس سالانهاش در اكتبر 85 (مهر64) طي قطعنامهيي جنگ و اختناق در ايران را محكوم كرد و طرح صلح و اقدامات صلحطلبانة شوراي ملّي مقاومت را مورد حمايت قرار داد.

كنفرانس بينالمللي خاتمة جنگ ايران و عراق

اين كنفرانس, كه در فروردين 65 در عمان, پايتخت اردن, برگزارشد, بهابتكار اتّحادية كار عرب (اتّحاديه سازمانهاي كارگري در كشورهاي مختلف عرب) تشكيل گرديد. در قطعنامة پاياني اين كنفرانس, ضمن اشاره بههدف اين گردهمايي كه همانا مخالفت با ادامة جنگ ايران و عراق و فراخواندن دو طرف درگير, بهصلح (براساس تصميم سازمان ملل متّحد مبني بر اعلام سال 1986 بهعنوان سال صلح) بر ضرورت برقراري صلح بين ايران و عراق تاٌكيد شده است. اين قطعنامه از بيانية مشترك نايب نخست وزير عراق و مسئول شورا نام برده و دو طرف را بهصلح, براساس طرح صلح شوراي ملّي مقاومت, فراخوانده است.

بيانيّة جهاني حمايت از طرح صلح شورا

همزمان با سومين سالگرد صدور بيانية مشترك و طرح صلح شوراي ملّي مقاومت ايران بيش از پنج هزار تن از وزيران, معاونان وزيران, رهبران احزاب سياسي, نمايندگان پارلمان و شخصيتهاي برجستة سياسي و اجتماعي بههمراه 221 حزب, سازمان, جمعيّت, جنبش و گروه سياسي, اتّحاديه و سنديكاي كارگري, انجمن و كميتة صلحخواه و بشردوست بينالمللي از 57كشور جهان, با امضاي يك بيانيّة جهاني, ضمن محكوم كردن سياستهاي جنگافروزانة رژيم قرون وسطايي خميني, طرح صلح شوراي ملّي مقاومت ايران را مورد حمايت قرار دادند و از سازمان ملل و كلية كشورهاي عضو خواستند كه اين طرح را مبنايي براي خاتمة جنگ ايران و عراق قرار دهند (در «مجاهد» شمارة 287 ـ5ارديبهشت65ـ متن بيانيّه و نام تمامي امضاكنندگان آن آمده است).

لازم بهيادآوري است كه تعداد امضاكنندگان اين بيانيّة جهاني, در آستانة ششمين سالگرد جنگ ضدّميهني ايران و عراق به7هزارتن رسيد (اطلاعيّة شهريور65 مسئول شورا بهمناسبت آغاز هفتمين سال جنگ).

ب ـ محكوميّت جهاني جنگطلبي خميني

بر اثر فعاليتهاي مستمرّ و بيوقفة شوراي ملّي مقاومت, بسياري از مجامع بينالمللي و دولتها, جنگطلبي رژيم جنگ افروز خميني را محكوم كردند كه در زير بهبخشي از آنها اشاره ميكنيم:

شوراي امنيّت ملل متّحد

شوراي امنيّت ملل متّحد از آغاز جنگ ايران و عراق تا پايان آن, چندين قطعنامه صادر كرده و در آنها خواستار خاتمة جنگ گرديده است. ولي, همواره اين قطعنامهها, بهرغم پذيرش آنها از سوي عراق, مورد اعتراض رژيم خميني قرار گرفته است. بهعنوان مثال ميتوان قطعنامة مصوّب 21فوريه 83 (2اسفند 61) و يا قطعنامة پيشنهادي سه كشور آفريقايي زئير, توگو و گويان را در 31 اكتبر 83 (9آبان62) نام برد كه هر دو خاتمة جنگ ايران و عراق را خواستار شده بودند.

درمورد قطعنامة پيشنهادي سه كشور آفريقايي كه با 12راٌي موافق و سه راٌي ممتنع بهتصويب رسيد و چهارمين قطعنامة شوراي امنيّت در مورد جنگ ايران و عراق بود, خامنهاي, با تاٌكيد بر ادامة هرچه بيشتر و فعّالتر جنگ, گفت: «هيچ قطعنامهيي را كه از سوي اين شورا صادر شده باشد, بههيچوجه, قبول نخواهيم كرد» اطلاعات, 7 آبان62) و نمايندة رژيم خميني در سازمان ملل اظهار داشت: «جمهوري اسلامي ايران هيچ چيز را از شوراي امنيت نخواهد پذيرفت, نه يك بند, نه يك سطر و نه حتّي, يك كلمه؛ چرا كه ما مخالف تمامي شوراي امنيّت هستيم» (اطلاعات, 12آبان62).

در 16مهر 1365 (8 اكتبر86) شوراي امنيّت بارديگر ادامة جنگ ايران و عراق را محكوم كرد و از دو طرف درگير خواست كه فوراً مواد قطعنامة 582 را كه در 24فوريه 86 درمورد خاتمه دادن بهجنگ, بهاتّفاق آرا, بهتصويب رسيده بود, بهمرحلة اجرا درآورند.

پيش از طرح اين مساٌله در شوراي امنيّت, خميني طي ديداري كه با سران جنايتكار رژيمش داشت, تاٌكيد كرد كه «از قضيّة حَكَميّت بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميّت نرويم. ما بايد خودمان بهحسب راٌي خودمان و بهحسب راٌي ملّتمان, اين جنگ را ادامه بدهيم»( راديو رژيم, 2شهريور65).

در روز نهم مهرماه, ولايتي طي نطقي در مجمع عمومي سازمان ملل از آن سازمان خواست كه عراق را بهعنوان آغازكنندة جنگ محكوم كند. او, در اين نطق, سازمان ملل را متّهم بهجانبداري از عراق نمود (خبرگزاري رويتر, 9مهر65).

رفسنجاني در نماز جمعه 11مهر, با اشاره بهقطعنامة طرحشده در مجمع عمومي براي پايانبخشيدن فوري بهجنگ, گفت: «يك راه بيشتر نمانده و آن كنده شدن شرّ صدّام و حزب بعث عراق از عراق و مردم اين كشور و منطقه است»(راديو رژيم, 11مهر65).

ولايتي, چند ساعت قبل از آغاز جلسة شوراي امنيّت, نيويورك را ترك كرد. او طي نطقي در رابطه با اين اجلاس گفت كه «قبل از هر مذاكرات صلحي رژيم عراق بايد متلاشي گردد» ( لوموند, 5اكتبر 86 ـ13مهر65).

روزنامة اطلاعات در روز 23مهر نوشت: «با پذيرش صلح, حفظ و صيانت از حاكميّت جمهوري اسلامي در معرض توفان بلا قرار ميگيرد. ممكن است هزار و يك منفعت از پذيرش چنان صلحي براي كشور جمهوري اسلامي حاصل شود, امّا, اصل قضيّه نبايد فراموش گردد كه هيچ مصلحت و منفعتي بالاتر از حفظ موجوديّت و حاكميّت كشور وجود ندارد».

دبيركل سازمان ملل, پس از 6سال تلاش اين سازمان و مجامع و سازمانهاي بينالمللي براي خاتمهدادن بهجنگ, سرانجام از بنبستي كه رژيم جنگطلب خميني در اين راه ايجاد كرده است, پرده برداشت. او در روز جمعه سوم سپتامبر (11مهر65) طي يك سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل, اعلام كرد كه كليه تلاشهاي ملل متّحد براي خاتمهدادن بهجنگ ايران و عراق بهدليل مخالفت رژيم خميني با آنها شكست خورده و ناكام مانده است. وي در همين سخنراني تاٌكيد كرد كه سازمان ملل تا كنون 4طرح جهت خاتمة جنگ ايران و عراق تنظيم و ارائه كرده كه عراق آنها را پذيرفته ولي رژيم آخوندي همة آنها را رد كرده است (روزنامة «اتّحاديّة انجمنهاي دانشجويان مسلمان, شمارة 66, 18مهر65).


كنفرانس سران كشورهاي غيرمتعهّد

در هشتمين اجلاس كنفرانش سران كشورهاي غيرمتعهّد كه از اول تا هفتم سپتامبر86 (10تا 16شهريور 65) در حراره, پايتخت زيمبابوه, برگزارشد, يكي از سه مساٌلة عمدهيي كه در دستور كار كنفرانس قرار داشت, جنگ ايران و عراق بود. سخنرانان اين اجلاس ازجمله, ياسر عرفات, راجيو گاندي, كاسترو, رئيسان جمهور زامبيا, الجزاير, پاكستان, يوگسلاوي و موزامبيك در سخنرانيهايشان خواهان قطع جنگ ايران و عراق شدند. دبيركل ملل متّحد نيز طي پيامي كه براي اين كنفرانس فرستاد, تاٌكيد كرد كه جنگ ايران و عراق بايد پايان پذيرد.

در قطعنامة پاياني كنفرانس, كه بهاتّفاق آرا بهتصويب رسيد, از عراق و ايران خواسته شد تا بيدرنگ خصومتها را متوقّف كنند و متعهّد شوند كه از هيچ گونه تلاشي در راه پايان يافتن سريع جنگ دريغ نورزند.

خميني, چند روز پس از تصويب اين قطعنامه, خطاب بهجمعي از مدرّسان «حوزة علميّة قم», كه در وحشت از آثار و عواقب جنگ نزد او رفته و از زمان پايان آن پرسيده بودند, گفت: «ما تا آخرين خانه و تا آخرين نفر ميجنگيم» و ادامه داد كه «تا آن زمان كه من زندهام از صلح و سازش سخن نگوييد» (كيهان, 26شهريور65).

رفسنجاني نيز در آستانة نمايش موسوم به«هفتة جنگ», بااشاره بهدرخواست صلح از طرف كنفرانس سران «جنبش عدم تعهّد», گفت: «همهجا ميگويند صلح كنيد. در زيمبابوه هم ميگويند صلح, امّا, ما ميگوييم: نه». او در ادامه, پيوند ناگسستني جنگ با حيات رژيم را چنين بيان كرد: «حتّي, آتش بس هم يعني شكست ما» (راديو «صداي مجاهد», 19شهريور65).

كنفرانس بينالمجالس

در هفتاد و يكمين كنفرانس بين المجالس در ژنو, كه با شركت بيش از 700 تن از رئيسان و نمايندگان پارلمانهاي بيش از 98 كشور جهان, از 2تا 7آوريل84 (13تا 18فروردين63) برگزار شد, قطعنامه يي درمورد ضرورت پايان دادن به جنگ ايران و عراق به تصويب رسيد (اين قطعنامه با 367 راٌي مثبت, 241 راٌي ممتنع و 137 راٌي منفي به تصويب رسيد. نمايندگان رژيم خميني, آمريكا, اسرائيل به اين قطعنامه راٌي منفي دادند).

ـ در شصت و هفتمين, شصت و نهمين و هفتادمين كنفرانس بين المجالس نيز كه در برلن, رم و سئول برگزار شده بودند, درمورد جنگ ايران و عراق «آتش بس فوري, قطع هرگونه عمليات نظامي و عقب نشيني همة نيروها تا مرزهاي بين المللي» درخواست شده بود.

ـ در هفتاد و چهارمين كنفرانس بين المجالس كه از 2تا 7سپتامبر85 (11تا 16شهريور64) در شهر اُتاوا (كانادا) برگزار شد, بيش از صد تن از نمايندگان 35كشور جهان طي بيانيه يي, ضمن محكوم كردن نقض حقوق بشر در ايران و جنگ افروزي رژيم خميني, طرح صلح شوراي ملّي مقاومت را مورد حمايت قراردادند...

آبروباختگي جهاني رژيم

در پرتو فعاليتهاي مستمرّ شورا, رژيم خميني, از نظر جنگ طلبي, كاملاً, رسوا و منزوي شد, به طوريكه خود خميني و سران جنايتكار رژيمش به اين آبروباختگي جهاني, بارها, اعتراف كردند. چند نمونة آن را در زير ميخوانيد:

ـ خميني: «ما الآن در يك همچو قضيّه يي واقع هستيم كه همة كشورها, بهاستثناي خيلي كم, با ما مخالفند... در داخل هم كه ميبينيد كه باز شياطين موجودند» (كيهان, 11آبان64).

ـ رفسنجاني, در ديدار با سرپرست ستاد تبليغات جنگ و مسئولان برگزاري هفتة جنگ: «من خودم اعتراف ميكنم كه ما حداقل در خارج از كشور در طي اين مدت نتوانسته ايم مساٌلة جنگ را آنطور كه واقعاً هست, روشن كنيم... ما در اين جنگ مظلوم هستيم و اين مظلوميّت در همة ابعاد مشخّص آن در دنيا ثابت نشده است, بلكه, عكس قضيّه القا شده است. دنيا فكر ميكند كه ما هستيم كه خواهان جنگ در منطقه ميباشيم... در سياست خارجي خودمان مشكل داريم كه ماهيّت دفاعي ما را در نظر دنيا ماهيّت تهاجمي داده است... اگر ما ميتوانستيم مردم دنيا را متقاعد كنيم كه حالت ما دفاعي است... اگر اين را در دنيا تثبيت كنيم كه ما دفاع مقدّس داريم و اين معنا جا ميافتاد شايد بسياري از مسائل ما حل ميشد» (كيهان, 4شهريور64).

ـ سيدعلي خامنه اي: «ايدة سياسي جمهوري اسلامي ايران نزد شخصيّتهاي دنيا ناشناخته است... هركاري كه ما ميكنيم با تفسير غلط و نادرست رسانه ها روبه رو ميشود» (كيهان, 7آبان64).

ـ ميرحسين موسوي: «امروز تهاجم تبليغاتي و جنگ رواني وسيعي عليه ما تدارك ديده شد تا صلح را تحميل كنند... امروز همة رسانههاي گروهي جهان عليه ماست» (كيهان, 22خرداد64).

اقدامات مقطعي شورا در زمينة صلح

شوراي ملّي مقاومت ايران به موازات اقدامات ديپلوماتيك و بين المللي و فعاليتهاي مستمرّ داخلي, در زمينة پيشبرد سياست صلح به چند ابتكار مقطعي نيز دست زد كه به ترتيب تاريخ عبارتند از:

1ـ هفتة صلح

هفتة صلح ازجمله اقدامات مقطعي «هسته هاي مقاومت» در مبارزه با جنگ افروزي رژيم آخوندي بود كه از سوي «ستاد بخش اجتماعي سازمان مجاهدين خلق», در سالگرد ديدار و انتشار بيانيّة مشترك مسئول شورا با نايب نخست وزير عراق, از 16تا 22دي62 در داخل كشور برگزارشد. در طول «هفتة صلح» هسته هاي مقاومت, به فعاليّتهاي سياسي ـ تبليغي وسيعي حول سياست جنگ افروزي خميني و سياست صلح شورا پرداختند.

2ـ قطع يك هفته يي بمباران شهرها

بيانيّة مشترك مسئول شورا و نايب نخست وزير عراق, بمباران شهرها از جانب هريك از طرفهاي درگير در جنگ را محكوم كرد. با توجه به مفاد اين بيانيّه, مسئول شورا در نامه يي به طارق عزيز, به تاريخ 5ارديبهشت62 (25آوريل83), ضمن اظهار تاٌسّف از حملة موشكي عراق به دزفول تاٌكيد كرد كه چنين حملاتي فرصت جديدي به رژيم خميني براي بسيج نيرو و توجيه ضرورت ادامه يافتن جنگ ميدهد و اين امر مخالف گرايشي است كه مردم به صلح نشان ميدهند.

با تشديد «جنگ شهرها» در بهمن 62, مسئول شورا در 16بهمن, طي نامه يي به نايب نخست وزير و وزير خارجة عراق, قطع بمباران شهرها را از سوي عراق, به مدت يك هفته, تقاضا كرد و تاٌكيد نمود كه كليّة حملات عليه اَتباع غيرنظامي هر دو كشور را, از هرسو كه باشد, محكوم ميشناسد و چنين حملاتي را در راستاي سياست جنگ افروزانة خميني تلقّي ميكند.

مسئول شورا پيام ديگري نيز براي رئيس جمهوري عراق فرستاد و با تاٌكيد بر اين كه حساب خميني از مردم بيگناه و غيرنظامي ايران, به كلّي, جداست, درخواست خود مبني بر قطع بمباران شهرهاي ايران را تكرار كرد. طارق عزيز در پاسخ به نامة مسئول شورا در 25بهمن (14فوريه84) يادآور شد كه «عراق كاملاً آمادة قطع عمليات خود عليه هدفهاي ايراني خواهد بود, مشروط بر اين كه رژيم خميني تشديد و واردآوردن خسارات بر شهرها, روستاها و هدفهاي غيرنظامي ما را قطع كند... عراق, قويّاً, خواستار آن است كه به مردم ايران و رهبري مقاومت عادلانة مردم ايران كه به صلح و حسن همجواري معتقد ميباشد, خواست حقيقي خود را مبني بر دستيابي به يك راه حل صلح آميز عادلانه و شرافتمندانه براي اين جنگ و برقراري و تعميق حسن همجواري با ايران تاٌكيد نمايد»(«مجاهد», شمارة 191).

طارق عزيز در نامة خود پذيرش درخواست قطع يك هفته يي بمباران شهرها و مراكز غيرنظامي را اعلام كرد. براساس اين موافقت, از ساعت سه و نيم بعد از ظهر (به وقت تهران) روز سه شنبه 25بهمن, بمباران شهرها و مردم بيدفاع, به مدت يك هفته, به طور يكجانبه, از سوي دولت عراق قطع گرديد.

لازم به ذكر است كه در 25ارديبهشت62, مسئول شورا قطع هميشگي بمباران شهرها را به دبيركل سازمان ملل متّحد پيشنهاد كرد, ولي خميني در 5خرداد همان سال, مخالفت خود را «با انعقاد يك موافقت نامه محدود دو جانبه براي مصون دانستن متقابل مردم و شهرها و تاٌسيسات غيرنظامي ايران و عراق از آتشباري و هرگونه حملات نظامي» اعلام كرد, به اين بهانه كه «هرگز رعايت اصول انساني را منوط به انعقاد قراردادهاي جداگانه تحت نظارت سازمانهاي بين المللي نكرده و نخواهد كرد» در روز 25بهمن, به محض پذيرش قطع يك هفته يي بمباران شهرها از سوي عراق, مسئول شورا طي تلگرامي به دبيركل سازمان ملل از وي خواست تا اين قطع يك هفته يي را به قطع هميشگي بمباران شهرها تبديل كند.

به دنبال پذيرش قطع يك هفته يي بمباران از سوي عراق و سپس از سوي رژيم خميني, مسئول شورا طي پيامي (كه پس از پذيرش اجباري قطع بمباران توسّط رژيم خميني, در روز چهارم, براي مردم ميهنمان فرستاد), اين پيروزي مهم و درخشان را به هم ميهنان آزاده و صلح طلب تبريك گفت و خاطرنشان نمود كه «اكنون پس از نخستين عقب نشيني دشمن ضدّبشري در جنگ طلبي فزاينده اش ـ كه عميقاً يك عقب نشيني اجتماعي و سياسي نيز هست ـ اولين وقفه و فتور اجباري در لَهيب جنگ افروزي خميني محقّق شده است. هم چنين, بارديگر ثابت گرديد كه دربرابر خواست و ارادة توده هاي مردم و نيز در برابر محكوميت يكپارچه داخلي و بين المللي, خميني بسا ناتوان و درمانده است».

لازم به ذكر است كه رژيم جنگ افروز تا چهار روز پس از قطع بمباران از سوي عراق, شهرها و مردم غيرنظامي عراق را بمباران ميكرد. در روز 25بهمن, يعني نخستين روز قطع بمباران يك هفته يي, راديو رژيم از قول خامنه اي اعلام كرد كه«از امروز كليّة شهرهاي عراق را به جز شهرهايي كه اماكن مقدّسه در آنها قراردارند, مورد هدف قرار خواهيم داد» (خامنه اي چند روز قبل از «اعلام بمباران» نزد خميني رفت و از او دربارة اقدامات آتي رژيم در جنگ دستورالعمل گرفت ـ راديو رژيم, 18بهمن62). بلافاصله, رفسنجاني بر آن صِحّه نهاد و گفت: «من از طرف نمايندگان مجلس اين تصميم جديد را تاٌييد ميكنم» و «ستاد تبليغات جنگ» رژيم خميني اعلام كرد: «با اعلام رياست شوراي عالي دفاع, رزمندگان از امروز سه شنبه كلية شهرها بهجز عتبات عاليات را هدف حملات گستردة خود قرار ميدهند»(راديو رژيم, 25بهمن62). خامنه اي در همين روز تاٌكيد نمود كه «از سه شهر شروع كرديم, امّا, در اين سه شهر متوقّف نخواهيم ماند. همة شهرهاي آباد و بزرگ عراق در دسترس ماست. بغداد هم در دسترس ماست» (راديو رژيم, 25بهمن62). راديو رژيم سه روز پس از قطع يك هفته يي بمباران از سوي عراق, خبرداد كه «روز گذشته يكانهاي توپخانة ما روي شهرهاي بصره, مَندلي و خانقين آتش گشودند» (راديو رژيم, 28بهمن62).

در روز چهارم قطع بمباران, رژيم خميني, بر اثر فشارهاي داخلي و بين المللي, ناچار به توقّف بمباران شهرهاي عراق شد. ظهيرنژاد در روز 29بهمن از راديو رژيم اعلام كرد كه «فعلاً حملات به شهرها متوقّف خواهد شد». البتّه, رژيم خميني حاضر نشد به درخواست دبيركل سازمان ملل براي توقّف هميشگي بمباران شهرها و مردم بي دفاع در هر دو كشور تن دهد.

3ـ هفتة «مبارزه با جنگ»

همزمان با چهارمين سالگرد آغاز جنگ ضدّميهني, هفتة اول مهر63 توسّط سازمان مجاهدين خلق «هفتة مبارزه با جنگ» اعلام شد. هسته هاي مقاومت در اقدام يك هفته يي «هفتة مبارزه با جنگ» ـكه همزمان با «هفتة دولت» براي پيشبرد سياست جنگ افروزانة رژيم خميني اعلام شده بودـ به فعاليّتهاي تبليغي ـ سياسي در مخالفت با جنگ و گسترش اجتماعي سياست صلح شورا پرداختند كه بازتاب گسترده يي در ميان لايه هاي مختلف اجتماعي داشت.

4ـ ماه« اعتراض عليه جنگ و اختناق»

مسئول شوراي ملّي مقاومت در روز 22فروردين64, پيامي براي مردم ايران فرستاد و طي آن تاٌكيد كرد كه «گسترش اعتراضات و تظاهرات ضدّجنگ با شعار ”مرگ بر خميني“ مبرمترين وظيفة ميهني و مردمي است». اين پيام در شرايطي فرستاده شد كه «جنگ شهرها» و تبليغات جنگ افروزانة رژيم خميني در اوج خود بود و تهاجمات موسوم به «بدر» در اسفند 63, بيش از 60هزار كشته و مجروح به نيروهاي خميني تحميل كرده بود.

در آغاز سال نو, بمباران شهرها با شدّت ادامه داشت و شورا در اجلاس فوق العادة خود در روز 20فروردين, يكبار ديگر بمباران شهرها و اماكن غيرنظامي را محكوم كرد. در ايران اعتراض مردم عليه جنگ, وسعت و گسترش مييافت. به طوري كه در روز 21فروردين در كوي 13آبان تهران اين اعتراضها و نارضايتيها به صورت تظاهرات بزرگي درآمد كه واكنش شديدي را از طرف رژيم برانگيخت.

در چنين شرايطي بود كه ماه ارديبهشت «ماه اعتراض عليه جنگ و اختناق, براي صلح و آزادي» اعلام شد. در اين ماه واحدها و هسته هاي مقاومت فعاليتهاي وسيعي را در مسير افشاي سياست ضدّمردمي جنگ و پيشبرد سياست صلح شورا به انجام رساندند و همزمان با آن, تظاهرات جهاني پرشكوهي در 13كشور آسيايي, اروپايي و آمريكايي به دعوت شوراي ملّي مقاومت در روز 17ارديبهشت برگزارگرديد كه بازتاب جهاني گسترده يي داشت.

آتش افروز بزرگ جنگ, خميني خونخوار, كه دو روز پيش از آغاز عمليات سياسي مقاومت, ضمن اعتراف به گستردگي فعاليتهاي صلح طلبانة شورا در سطح داخل و خارج كشور گفته بود: «اخيراً يك حركت خاصي پيدا شده است. سابق بود, امّا, به اين شدّت نبود... اخيراً در داخل و خارج يك حركت خاصي پيدا شده است و همه حركت به اين كه بياييم ما صلح بكنيم» (كيهان, 31فروردين1364). در نيمة اين ماه, باز, با اشاره به فعاليت صلح طلبانة شورا و انزواي بين المللي رژيمش ناله سرداد كه: «امروز ايران از همة وقتها مبتلاتر است, يعني همه باهاش مخالفند. تبليغات دنيا سرتاسر تبليغات راه افتاده براي اين كه اسلام را زمين بزنند, صلح بكنيد. اين برخلاف نظام انساني است. كدام ملّت ميگويد ما بايد صلح بكنيم؟!» (كيهان, 17ارديبهشت 64).

رژيم جنگ طلب خميني براي پوشاندن آثار افشاگر صلح طلبي شورا و فضاي اجتماعي يي كه واحدها و هسته هاي مقاومت ايجاد كرده بودند, روز 15خرداد را ـكه قبلاً «روز قدس» ناميده بودـ «روز حمايت از جنگ» اعلام كرد و يكي از نمايندگان سرسپردة مجلس از مردم خواست كه «در حمايت از جنگ... به خيابانها بريزند تا دنيا خفه شود و از جانب شما تبليغِ خستگي نكنند» (كيهان, 14خرداد64).

5ـ قطع دو هفته يي بمباران شهرها

به دنبال تلاشهاي ديپلوماتيك پيگير و بيوقفة شورا به منظور قطع بمباران شهرها و غيرنظاميان بيدفاع, در روز چهارشنبه 22خرداد64, مسئول شوراي ملّي مقاومت طي تلگرامي, از رئيس جمهوري عراق خواست كه «به منظور اثبات حسن نيّت دولت عراق درقبال مردم ايران نسبت به امر خطير صلح و حسن همجواري, به بمباران شهرهاي ايران خاتمه داده شود و مصونيّت هموطنان بي گناه ما مراعات گردد» (نشرية «مجاهد», شماره 252).

فرداي آن روز از طريق دبيرخانة رياست جمهوري عراق به مسئول شورا اطّلاع داده شد كه با اين درخواست موافقت شده و از ساعت 8صبح روز شنبه 25خرداد بمباران شهرهاي ايران به مدّت دو هفته قطع خواهد شد, مشروط بر آن كه طي اين مدّت رژيم خميني به حمله و هجومي به خاك عراق مبادرت نكند.

پس از دريافت اين موافقت, مسئول شورا طي پيامهايي به دبيركل ملل متّحد, رئيسان كشورهاي اسلامي و عربي و... درخواست كرد كه به يك تلاش فوري بين المللي براي قطع دائمي بمباران شهرها و مردم بي دفاع دو كشور ايران و عراق اقدام كنند. اين قطع بمباران در شرايطي صورت گرفت كه «جنگ شهرها», به شدّت, ادامه داشت و اين فرصت دو هفته يي, تاٌثير اجتماعي بسيار گسترده يي در بين مردم ايران به جاگذاشت و يكبار ديگر نشان داد كه يك صلح عادلانه جز به دستِ جايگزينِ قدرتمند و صلح طلب رژيم يعني شوراي ملّي مقاومت ايران, ميسّر نيست و رژيم فقط در آستانة سقوط, ممكن است ناچار به پذيرش صلح شود.

ديدار مسئول شورا با ملك حسين

اين ديدار كه در سال 1364 صورت پذيرفت, ازجملة رخدادهاي ديپلوماتيك مهمي است كه اعتبار و موقعيّت برجستة مقاومت عادلانة سراسري را در داخل و در عرصة منطقه يي و بين المللي نشان ميدهد. مضمون اصلي اين ديدار, واردآوردن ضربه يي كاري بر جنگ طلبي خميني و تثبيت هرچه استوارترِ مواضع صلح طلبانة جايگزينِ دموكراتيك اين رژيم, در راستاي پيشبرد منافع ملّي و ميهني بود.

مسائل مورد گفتگو در اين ملاقات ـ كه روزنامة «جمهوري اسلامي» نيز به نقل آن مبادرت كردـ تبادل نظر پيرامون آخرين تحوّلات منطقه, جنگ ايران و عراق, مواضع صلح طلبانة مقاومت ايران و طرح صلح شوراي ملّي مقاومت بود. مسئول شوراي ملّي مقاومت ضمن گفتگو به اين نكته اشاره كرد كه «مدتّهاست يك صلح عادلانه امكانپذير بوده و دولت عراق نيز طرح صلح شوراي ملّي مقاومت ايران را به عنوان مبناي مناسبي براي آغاز مذاكرات صلح مورد تاٌييد قرار داده است. رژيم بي ثبات خميني جنگ را, صِرفاً, به منظور سرپوش گذاشتن بر بحرانهاي داخلي و تحت الشّعاع قراردادن مقاومت سراسري مردم ايران براي صلح و آزادي ادامه ميدهد». مسئول شورا در ادامة صحبت, ضمن محكوم كردن تفرقه اندازيهاي خميني در ميان مسلمانان, بر برادري همة مسلمانان, اعم از شيعه و سنّي, تاٌكيد كرده و افزود: «اكثريّت قريب به اتّفاق مردم ايران با صدور تروريسم و جنگ طلبي خميني, به شدّت, مخالفند و شوراي ملّي مقاومت ايران به عنوان جانشين اين رژيم قرون وسطايي, كه اسلام را دستاويز توسعه طلبي خود قرار داده است, بر آن است كه ايران پس از خميني بايستي, به ويژه, با برادران عربش در صلح و دوستي و در فضايي عاري از تشنّج و خصومت بهسرببرد».

در اين ملاقات پادشاه اردن با تاٌكيد بر «ضرورت خاتمة جنگ ايران و عراق و ابراز تاٌسّف نسبت به تلفات و خساراتي كه به هر دو ملّت وارد شده است» آرزو نمود تا صلح و آرامش هرچه سريعتر به سراسر منطقه بازگردد. وي ضمن يادآوري روابط برادرانه ميان ملّتهاي ايران و اردن, بر ضرورت دوستي و اُخوّت همه مسلمانان تاٌكيد ورزيد و اضافه كرد كه از اقدامات صلح طلبانه و اهداف عالية مبارزات مسئول شوراي ملّي مقاومت در جهت پايان بخشيدن به تراژدي ملّت ايران تجليل ميكند (نشرية «مجاهد», شماره 270 , 15آذر64).

بدين ترتيب, هدف اين ملاقات چيزي جز انزواي سياسي رژيم در سطح منطقه و افشاي هرچه بيشتر جنگ طلبي اين رژيم و شناساندن مواضع صلح طلبانة شوراي ملّي مقاومت نبود. امّا, رژيم و همة دشمنان برون مرزي مقاومت كه به ستيز با اين ديدار پرداختند, هيچ يك مضمون و مسائل مورد گفتگو در اين ديدار رامطرح نكردند, بلكه, تنها و تنها, به بيان خشم و ستيز خود و ناسزاگويي نسبت به آن پرداختند.

«بَرَكاتِ پايانناپذيرِِ جنگ»!

خميني، سه رو بعد از سخنراني منتظري، فتواي قتل سلمان رشدي، نويسندهٌ انگليسي كتاب «آيه هاي شيطاني» را صادر كرد و يك هفته بعد از آن، در سايهٌ موج جديدي كه اين فتوا دامن زد، با يك «پيام مهم» خطاب بهروحانيون سراسر كشور و مدرّسين و طلاب حوزهها» وارد ميدان تضادهاي دو جناح شد. او بهمنتظري و مخالفان خط امام، يكجا، يورش برد و گفت: «در پايان افتخارآميز جنگ تحميلي... عدهيي با ژست مقدّسمآبي چنان تيشه بهريشهٌ دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهيي غير از اين ندارند. آيا درمقابل اين افعيها نبايد اتّحاد طلاب عزيز حفظ شود؟... راستي اتّهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتّهام كشتن زنان آبستن و حِلّيت قمار و موسيقي از چه كساني صادر ميشود: از آدمهاي لامذهب يا از مقدسنماهاي متحجّر؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و بهمسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنهها و كنايهها نسبت بهمشروعيت، كار كيست؟... مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان... با تبليغات اذهان را نسبت بهروحانيون متعهّد بدبين ننمايند. اولين وظيفهٌ شرعي ـ الهي اين است كه اتّحاد و يكپارچگي طلاب و روحانيون انقلابي حفظ شود و گرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابي چنين هايل»...

خميني در اين پيام، بازهم مانند گذشته، از جنگ بهعنوان موهبت ياد كرد و آن را افتخارآميز شمرد: «در جنگ پيروزي از آن ملت گرديده... هر روز ما در جنگ بركتي داشتهايم كه در همهٌ صحنهها از آن بهره جسته ايم. ما انقلابمان را در جنگ بهجهان صادر نموده ايم... ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. نبايد براي رضايت چند ليبرال خودفروخته، در اظهارنظرها و ابراز عقيدهها بهگونه يي عمل كنيم كه حزبالله عزيز احساس كند جمهوري اسلامي دارد از مواضع اصوليش عدول ميكند».

خميني تا زماني كه سر بر خشت نهاد و به گور رفت, بي وقفه و درنگ, از «بركات جنگ» و مزاياي اين «نعمت الهي» سخن گفت و هرگز از ستايش اين بلاي هستيسوز و خانمانبرانداز دست نكشيد. ميراثداران جنگطلب او نيز, اگرچه به ظاهر دم از صلح ميزدند, تا امروز حاضر به امضاي يك قرارداد صلح كامل نشدند و از آن روز تا كنون, سياست «نه جنگ, نه صلح» را ادامه دادند, با اين كه طرف عراقي در تمام اين سالها, براي امضاي قراداد صلح كامل آمادگي كامل داشت. بندِ نافِ رژيم جنگ افروز و آشوبزيِ آخوندي به جنگ و آشوب بند است, از اين رو, تا هست, آشوب و جنگ و كشتار نيز همراه و همپيوندِ اوست.

«جنگ, جنگ, تا پيروزي»!

در پايان اين مقالة طولاني, اجازه ميخواهم چند پرسش ديگر را مطرح كنم. اين پرسشها, پس از اشاره به چند خبر مربوط به ديروز و امروز «جنگ ايران و عراق», مطرح مي شود:

ـ روزنامة اطلاعات,8آذر 1363: «خبرنگار: ميپرسم مردهاي كَپَر كجا هستند؟ زني از اهالي روستاي پتكانِ كهنوجِ كرمان ميگويد: ”نرينه (مرد) در جبهه است و همة جوانها در جبهه هستند. تنها چند پيرمردِ ازكارافتاده در كپر زندگي ميكنند».

ـ همين روزنامة (اطلاعات), دربارة عبور دانشآموزان و جوانان از روي ميدانهاي مين و تكه تكه شدن آنها را چنين تصوير مي كند: «... بچه ها داوطلب مي شدند:15ساله, 20ساله, 16ساله, 25ساله, 14ساله... صحراي مين و آنها مثل باغچه هاي بامداديِ چمن كه در دَمدمه هاي صبح, آمادة بازشدناند و پرپرشدن و پرگشودن. از روي مين ها مي گذشتند و چشمها ديگر نمي ديد و گوشها ديگر نمي شنيد و لحظاتي بعد, گردوغبار, كه فرو مي نشست, هيچ نبود!... تكه هاي گوشت و استخوان در گوشه و كنار صحرا, هر تكّه يي بر سنگي چسبيده... بدنهاي خردسال بچه ها, تكه تكه, ريزه ريزه, و ذرّه ذرّه... بر اطراف دشت پاشيده... حالا, گاه بچه ها پيش از عبور و پاي گذاشتن بر مين, پتو بر خويش مي پيچند و مي غلتند تا تكّه ها و پاره ها... چندان پراكنده نشوند كه نتوان فراهم آورد و به پشت جبهه انتقال داد و بر سر دستها برد» (به نقل از «نشريه اتحادية انجمنهاي دانشجويان مسلمان خارج كشور, شمارة 90, 4ارديبهشت 1366- 24آوريل 1987).

اين دو خبر از دوران جنگ ضدميهني رژيم آخوندي بود كه دانش آموزان و جوانان و كهنسالان هيمة تنور خانمانسوز آن بودند, و اينك, چند خبر از جنگ امروز در كوي و برزن شهرهاي عراق:

ـ خبرگزاري آسوشيتدپرس( 17 تير 83): «مقامات عراقي 2 ايراني را كه تلاش ميكردند يك خودروِ انفجاري را در منطقه مسكوني در شرق بغداد منفجر كنند, دستگير كردند. اين 2 نفر هنگامي دستگير شدند كه تلاش ميكردند يك خودروِ بمبگذاري شده را, منفجر كنند...»

ـ روزنامه بغداد (25تير83): «يك منبع در نيروهاي مرزي گفت پليس مرزي دو روز قبل, 17 نفوذي ايراني را دستگير كردند كه پس از بازجويي مشخّص شد از عناصر وزارت اطلاعات ايران هستند. از اين افراد مقدار زيادي سلاح و موادانفجاري و بمب به دست آمد ، آنها در بازجويي گفتند براي اجراي عمليات مسلحانه به عراق آمده بودند.

_ اطلاعية دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران (16 خرداد 1383 ـ 5 ژوئن 2004): «محمدعلي صمدي, سخنگوي ”ستاد پاسداشت شهداي نهضت جهاني اسلام“ كه يك جريان دستساز سپاه پاسداران ميباشد, امروز در تهران اعلام كرد كه ستاد وي تاكنون ”10هزار تن را براي انجام عمليات انتحاري“ در عراق ثبت نام كرده است...

خامنه اي... پريروز دولت جديد عراق را ”آلت دست آمريكا“ توصيف كرد... روزنامه حكومتي جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود ”تبعيت“ از دولت جديد را ”حرام“ ناميد و به كساني كه با آن همكاري ميكنند ”عقوبت سختي“ را وعده داد.

روز چهارشنبه گذشته (13خرداد) در ”نخستين پاسداشت بين‌المللي مجاهدان شهادت‌طلب“ كه در يك تالار رسمي در تهران برگزار گرديد و توسط خبرگزاري و رسانههاي حكومتي منعكس شد, پاسدار سرتيپ سلامي، رئيس عمليات ستاد مشترك سپاه [پاسداران], درباره ”عمليات استشهادي از بُعد استراتژي نظامي و امنيتي و حسن عباسي از مسئولان سپاه درباره ”عمليات استشهادي, آخرين سلاح“ سخن گفتند.

پاسدار سلامي با اشاره به پروژه سلاح اتمي رژيم گفت: ”اكنون آمريكايي‌ها مي‌دانند مسلمانان با گرايشهاي شهادت‌طلبانه به تكنولوژي نوين دست پيدا كرده‌اند و به قدرت توليد تكنولوژي نيز رسيده‌اند، اين باعث ترس بيشتر آنها شده است“...»

ـ كنارهم چيدن خبرهايي از اين سِنخ, نشان مي دهد كه ميراثداران جنگ افروز خميني, «جنگ تحميلي» را در ابعاد جديدي آغاز كرده اند؛ جنگي كه در آتش شعله ور آن مردم بي گناه عراق مي سوزند و آتش آن هم, هرلحظه, شعله ورتر ميشود.

ـ آيا در اين ترديدي مي توان داشت كه بازماندگان جنايتپيشة خميني, هيچ اِبايي ندارند كه براي «حفظ نظام», بازهم كَپَرنشينان ساده ذهن و فريب خوردة ايراني يا عراقي را گوشت دَم توپِ دستگاه اهريمنيِ «صدور تروريسم» خود كنند؟

ـ آيا آن جنايتپيشگاني كه دانش آموزان و جوانان بي گناه را دهده و صدصد, به جاي گوسفند, بر روي ميدانهاي مين قرباني ميكردند, از بستن كمربندهاي انفجاري به كمر همانندان آنها و روانه كردن و انفجار آنها در ميان كوچه و بازار بغداد و ديگر شهرهاي عراق, به بهانة «مبارزه با استكبار جهاني» رويگردان هستند؟

ـ آيا اين تصوّر كه آن پاسداران و سركردگان خونخواري كه در جنگ ايران و عراق نتوانستند به شعارهاي امام فرمودة «راه قدس از طريق كربلا» دست يابند, امروز كه ميدان را فراخ ميبينند, به جبرانِ شكست و زهرنوشيدن امام جنگ افروزشان كمر بسته اند و براي تحقّق رؤياي امپراتوري دجّال به گوررفته از هر جنايتي در عراق رويگردان نيستند, تصوّر بيجايي است؟

ـ آيا كسان ديگري را ميتوان يافت كه بيش از پاسداران خونخوار و همپالكيهاي عراقيشان در «سپاه بدر» و... كينة مردم بيگناه عراقي و نيروهاي نظامي آن كشور را به دل داشته باشند و آشوب و هرج و مرج و كشتار در عراق به سودشان باشد؟

اگر اين باور را بعيد ندانيد كه دستهاي پنهان رژيم آخوندي و همدستان جنايتكارش, عاملِ بخش اعظم اقدامات «انتحاري و انفجاري» در عراق است, به ناگزير, به اين واقعيت نيز تن خواهيدداد كه جنگ ايران و عراق. همچنان, ادامه دارد و اگر شعار ديروز خميني اين بود كه «ما تا آخرين خانه و تا آخرين نفر ميجنگيم» و «تا آن زمان كه من زندهام از صلح و سازش سخن نگوييد», شعار ميراثداران جنايتكار امروزي او, اعمّ از خامنه اي, رفسنجاني, خاتمي, سركردگان سپاه پاسداران و ديگر ارگانهاي جنگ و سركوب, اين است: «ما تا آخرين خانة سالم عراق به جنگ ادامه خواهيم داد و تا آن زمان كه آخرين كَپَرنشين ايراني يا عراقيِ فريبخوردة ما زنده است, از عمليات انتحاري ـ انفجاري دست نخواهيم كشيد و با ما از صلح و آشتي سخن نگوييد».

ـ و امّا, آخرين سؤال: آيا شما هم قبول داريد كه آزادي مردم دردمند عراق, پيوندي ناگسستني با آزادي مردم دربند ايران دارد, و اين هر دو, با سرنگوني رژيم خودكامه و جنگ افروز و خونخوار آخوندي حاكم بر ايران تحقّق مي يابد؟

Gesamtzahl der Seitenaufrufe